مترادف مبل : صندلی تشک و پشتی دار
برابر پارسی : کاچال، کدابزار
صندلی تشک و پشتیدار
(مُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی صندلی راحت که معمولاً بزرگ و نرم و دسته دار است .
(مُ بِ) [ ع . ابلال ] (اِفا.) 1 - ریزنده . 2 - ترکننده . 3 - اشکبار. 4 - شفا یافته .
مبل . [ م ِ ب َل ل ] (ع ص ) (از «ب ل ل ») ثابت . (اقرب الموارد). خصم مبل ؛ سخت ثابت در خصومت . (منتهی الارب ). دشمن سخت ثابت در خصومت . (ناظم الاطباء).
مبل . [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) اثاث البیت . کاچال . رخت . رخت خانه . ماعون . قماش خانه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عموماً به تمام اشیاء منقولی که در خانه مورد استفاده قرار می گیرد و یا برای تزیین خانه به کار می رود و خصوصاً به چهارپایه های به نسبت بزرگی اطلاق کنندکه از چوب و فلز و فنرهای نرم سازند و با پارچه های خوشرنگ یا پوست یا پلاستیک و جز آن آنها را پوشانند تا براحتی بر آن بتوان نشست : ارباب ثروت درداشتن مبل همی با هم تفاضل میکنند و تفاخر مینمایند. (المآثر و الاثار ص 113). دشک و بالش و درون مبلها هم از هوا پر شده بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 14).
مولوی .
۱. نوعی صندلی یک یا چندنفرۀ راحتی دارای پایه و دستههای چوبی و تشک و پشتی نرم.
۲. اسباب خانه از قبیل میز، صندلی، نیمکت.
۱. ریزنده.
۲. ترکننده.
۳. اشکبار.
لم تن (Lam Tan) وسیله ای که باعث لم دادن تن یا بدن می شود.(بجای مبل)