وابسته بودن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
عد , مفصلة
مترادف و متضاد
وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن، اختصاص داشتن
وابسته بودن، مربوط بودن، موکول بودن، توکل کردن، منوط بودن
وابسته بودن، لولا زدن، منوط بودنبر
وابسته بودن، تعلق داشتن، مال کسی بودن
وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن
فرهنگ فارسی
وابسته بودن به . معلق بودن بر .
لغت نامه دهخدا
وابسته بودن. [ ب َ ت َ / ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) وابسته بودن به ، معلق بودن بر. وابسته به فلان امر بودن ، بدان علاقه داشتن.
واژه نامه بختیاریکا
لنده سر بار ( هر ) کس بیدِن
پیشنهاد کاربران
تلازم
تعلق خاطر داشتن ، علاقمند بودن
کلمات دیگر: