کلمه جو
صفحه اصلی

گزارش


مترادف گزارش : اعلام، اعلامیه، اعلان، بیانیه، تفسیر، خبر، رپرتاژ، شرح، نقل

فارسی به انگلیسی

report, account, interpretation, reportage, commentary, recital, story, return, write-up

commentary, recital, report, story


report, account, return


interpretation


فارسی به عربی

تقریر , جلسة , حساب , قصة

مترادف و متضاد

account (اسم)
پا، حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان

report (اسم)
گزارش، خبر، شهرت، صدا، انتشار، اشعار

story (اسم)
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل

reportage (اسم)
گزارش، رپرتاژ، شرح جریان امر

hearing (اسم)
گزارش، شنوایی، سامعه، استماع دادرسی، رسیدگی بمحاکمه

bruit (اسم)
گزارش، اوازه، سر و صدا، صدا

inkling (اسم)
گزارش، اگاهی، اشاره، کوره خبر

action (اسم)
گزارش، عمل، فعل، کنش، کار، کردار، جدیت، اقدام، بازی، حرکت، رفتار، نبرد، جنبش، تاثیر، تعقیب، اشاره، وضع، پیکار، طرز عمل، تمرین، سهم، سهام شرکت، جریان حقوقی، اقامهء دعوا، اشغال نیروهای جنگی، اثر جنگ، جریان

wrap-up (اسم)
خلاصه، گزارش

اعلام، اعلامیه، اعلان، بیانیه، تفسیر، خبر، رپرتاژ، شرح، نقل


فرهنگ فارسی

شرح وتفسیرقضیه، شرح وتقصیل خبریاکاری که انجام یافته، گزارشن وگزاره هم گفته شده
( اسم ) ۱ - انجام دادن . ۲ - پرداخت تادیه . ۳ - تبلیغ ( پیغام پیغمبری و غیره ) ۴ - بیان اظهار . ۵ - شرح و تفصیل تفسیر : مرین دین به را بیاراستند ازین دین گزارش همی خواستند ۶ - ترجمه . ۷ - صرف خرج . ۸ - طرح ( نقاشی ) . ۹ - پیشکش هدیه . ۱٠ - راپرت . یا گزارش خواب .تعبیر خواب : همه خوابها پیش ایشان بگفت نهفته پدید آورید از نهفت . کس آنرا گزارش ندانست کرد پر اندیشه شان شد دل و روی زرد .

فرهنگ معین

(گُ رِ ) (اِمص . ) ۱ - تعبیر خواب . ۲ - شرح و تفسیر. ۳ - بیان ، اظهار.

لغت نامه دهخدا

گزارش. [ گ ُ رِ ] ( اِمص ) ( از: گزار + ش ، پسوند اسم مصدر ) ( حاشیه برهان چ معین ). تعبیر خواب را گویند. ( برهان ). و بیان امور گذشته. ( آنندراج ) :
همه خوابها پیش ایشان بگفت
نهفته برون آورید از نهفت
کس آن را گزارش نیارست کرد
پراندیشه شدشان دل و روی زرد.
فردوسی.
مر این خوابها را بجز پیش اوی
مگوی و ز نادان گزارش مجوی.
فردوسی.
و مر انگشتری را... ملوک را به ولایت و ملک گزارش کنند و دیگر مردمان را بر عمل و صناعت و گروهی را بر کرامت بزرگان. ( نوروزنامه ). || شرح و تفسیر و عبارت هم آمده است. ( برهان ) :
مرین دین به را بیاراستند
از این دین گزارش همی خواستند.
فردوسی.
چو آن ترکیب را کردند خارش
گزارنده چنین کردش گزارش.
نظامی.
پازند گزارش کتاب صحف ابراهیم است و ابستا گزارش آن. ( صحاح الفرس ).
و رجوع به گزاردن شود.
|| گفتن و ادا کردن سخن. رجوع به گزاردن شود. || پیش کش. || گذشتن. ( برهان ). به این معنی گذارش است. || عبور کردن. به این معنی گذارش است. || تجاوز نمودن. || ترک کردن. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

شرح و تفسیر قضیه؛ شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام‌یافته.
⟨ گزارش دادن: (مصدر متعدی) اطلاع ‌دادن؛ خبر دادن.
⟨ گزارش کردن: (مصدر متعدی)
۱. بیان ‌کردن.
۲. تفسیر‌ کردن؛ شرح‌ دادن.


شرح و تفسیر قضیه، شرح و تفصیل خبر یا کاری که انجام یافته.
* گزارش دادن: (مصدر متعدی ) اطلاع دادن، خبر دادن.
* گزارش کردن: (مصدر متعدی )
۱. بیان کردن.
۲. تفسیر کردن، شرح دادن.

دانشنامه عمومی

راپورت (فرانسوی: Rapport) یا گزارش به سندی گفته می شود که اطلاعاتی را در یک قالب سازمان دهی شده برای مخاطبین خاص راجع به یک موضوع ارائه می کند. بعضی راپورت های کوتاه به طور شفاهی بیان می شوند ولی راپورت های کامل و طولانی معمولا همیشه به صورت کتبی نوشته می شوند.
فهرست وام واژه های فرانسوی در فارسی
مدیریت ارتباط با مشتری
سیستم پشتیبانی تصمیم
برنامه ریزی منابع سازمانی
سامانه اطلاعاتی مدیریتی
به شخصی که گزارش می نویسد یا می گوید، «گزارشگر» یا «گزارش نویس» یا «راپورت چی» می گویند.

دانشنامه آزاد فارسی

نخستین فیلم سینمایی عباس کیارستمی. ناتوانیِ فرد انسانی در مقابل اجتماع موضوع اصلیِ این فیلم است؛ اجتماعی که آدم اصلیِ فیلم در آن زندگی می کند، مسائلش را می شناسد، گام هایش را برای بهبود وضع خود برمی دارد، اما نمی تواند متناسب با شرایط درونی خود عمل کند. او استعداد هماهنگ کردنِ خود را با شرایط ندارد، یا کوشش نمی کند خود را با شرایط هماهنگ کند، و به همین دلیل خسته و پرخاش جو است. گزارش نخستین بار در ششمین جشنوارة فیلم تهران نمایش داده شد و انعکاس هنرمندانة واقعیت در آن، نظر مخاطبان را گرفت. این فیلم در سال 1356 ساخته شده است.
54010600

جدول کلمات

راپرت

پیشنهاد کاربران

گزارش:[اصطلاح خبرنگاری] تلفیق خبر و مصاحبه و آمار و اطلاعات در قالب توصیفی و داستانی.

راپرت، اعلام، اعلامیه، اعلان، بیانیه، تفسیر، خبر، رپرتاژ، شرح، نقل

گُزارشیدن.


کلمات دیگر: