کلمه جو
صفحه اصلی

ناهنجاری


مترادف ناهنجاری : بی قاعدگی، ناهماهنگی، خشونت، نافرهیختگی

متضاد ناهنجاری : هماهنگی

فارسی به انگلیسی

raucousness

فارسی به عربی

تنافر

مترادف و متضاد

abnormalcy (اسم)
حالت غیر طبیعی، غیر عادی بودن، ناهنجاری

dissonance (اسم)
ناهنجاری، ناجوری

crudity (اسم)
ناهنجاری، خامی، ناپختگی

harshness (اسم)
ناهنجاری، خشونت، عنف

inelegance (اسم)
ناهنجاری، زشتی، بی ظرافتی، نازیبایی

malformation (اسم)
ناهنجاری، بدشکلی، بدریختی، نقص خلقتی

ill-being (اسم)
ناهنجاری، بدبختی، بدی

بی‌قاعدگی، ناهماهنگی ≠ هماهنگی


خشونت، نافرهیختگی


۱. بیقاعدگی، ناهماهنگی
۲. خشونت، نافرهیختگی ≠ هماهنگی


فرهنگ فارسی

۱ - برخلاف قاعده بودن بیقاعدگی ۲ - عدم تناسب .۳ - نامعقولی ناپسندی .۴ - ناهمواری درشتی .۵ - عدم تربیت خشونت مقابل بهنجاری

انحراف آشکار از وضع طبیعی به‌ویژه به سبب نقص مادرزاد


لغت نامه دهخدا

ناهنجاری. [ هََ ] ( حامص مرکب ) کجروی. ( آنندراج ). بدکرداری. انحراف از راستی. || بی راهی. بی قاعدگی. || بی مناسبتی. بی تناسبی. || کج تابی. درشتی. خشونت. گستاخی. خودرائی. سرکشی. نافرمانی. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگستان زبان و ادب

{anomaly} [پزشکی] انحراف آشکار از وضع طبیعی به ویژه به سبب نقص مادرزاد

پیشنهاد کاربران

Aberration

Anomalies


کلمات دیگر: