کلمه جو
صفحه اصلی

ناهماهنگی


مترادف ناهماهنگی : بی برنامگی، عدم تجانس، ناهنجاری

متضاد ناهماهنگی : هماهنگی

فارسی به انگلیسی

discord, disharmony, incongruity, noncooperation

disharmony, incongruity, noncooperation


فارسی به عربی

تضارب , عدم التوازن

مترادف و متضاد

inconsistency (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، بی ثباتی، نا استواری، ناهماهنگی

inconsistence (اسم)
نا سازگاری، تناقض، ناجوری، تباین، ناهماهنگی

imbalance (اسم)
عدم تعادل، عدم توازن، ناهماهنگی

inconsonance (اسم)
ناجوری، ناهماهنگی، عدم سنخیت

بی‌برنامگی، عدم‌تجانس، ناهنجاری ≠ هماهنگی


فرهنگ فارسی

خصوصیتی در نوسان‌های مکانیکی که نیروی بازگرداننده در آنها با جابه‌جایی رابطه‌ای غیرخطی دارد


فرهنگستان زبان و ادب

{anharmonicity} [شیمی، فیزیک] خصوصیتی در نوسان های مکانیکی که نیروی بازگرداننده در آنها با جابه جایی رابطه ای غیرخطی دارد


کلمات دیگر: