کلمه جو
صفحه اصلی

گستردگی

فارسی به انگلیسی

epidemic, broadness, dimension, extensiveness, extent, range, splay, spread, stretch, universality, wideness

broadness, dimension, extensiveness, extent, range, splay, spread, stretch, universality, wideness


فارسی به عربی

مدی

مترادف و متضاد

span (اسم)
ظرفیت، پوشش، اندازه، محدوده، یک وجب، وجب، مدت معین، گستردگی، فاصله معین

دانشنامه عمومی

گسترده بودن.


پیشنهاد کاربران

وسعت، 1 - گستره، پَهنِه ( فرهنگستان ) ، واژه ی پَهنه چنان که در لغت فرس آمده، کَف چه ای باشد که بدان گوی بازی کنند؛ نامه نویسَد بدین و نظم کند خوب، تیغ زَنَد نیک و پَهنه بازد و چوگان ( فرخی ) ، در بُرهان قاطع، افزوده بر این مانَک، برابر با پَهنا دانسته شده، پَهن و پَهنه برابر با گزینش فرهنگستان در ادب ایران زمین بی پیشینه نیست، جِرمِ هلال از بَر این سبز پَهنه چیست؛ مانا زِ سُمّ اَسپ تو بَر وِی نشان رسید ( کمال ) ، فَراخا ( ذبیح بهروز از فرهنگ جهانگیری ) ، 2 - گنجایِش، 3 - توان گری

وسعت

وسعت. بزرگی.


کلمات دیگر: