کلمه جو
صفحه اصلی

واژگان

فارسی به انگلیسی

lexis, vocabulary, terminology

lexis, terminology, vocabulary


فارسی به عربی

مفردات

مترادف و متضاد

terminology (اسم)
واژگان، مجموعه اصطلاحات، کلمات فنی، لفظ گذاری، اصطلاحات علمی یا فنی

vocabulary (اسم)
واژگان، لغت، فرهنگ لغات، فهرست لغات و اسامی، مجموع لغات یک زبان

فرهنگ فارسی

مجموعه‌ای از واژه‌های یک زبان که به‌وسیلۀ مردم یا طبقه‌ای از مردم یا فرد در زمینه‌ای از دانش یا نظایر آن به کار می‌رود


فرهنگ معین

(اِ. ) فهرستی از مجموعة واژه های یک کتاب ، یک موضوع یا یک زبان .

دانشنامه عمومی

واژگان، در اصطلاح زبان شناسی یک نظام معنایی است که پایه های اصلی یا دستوری واژه ها را معین می کند. سخن گویان هر زبانی، علاوه بر مجموعه نظام های آوایی، صرفی، نحوی و معنایی زبان خود؛ واژگان آن زبان را نیز در ذهن دارند. در واژگان ذهنی، اطلاع آوایی بر چگونگی تلفظ واژه نظارت می کند؛ در حالی که اطلاعات دستوری ناظر بر چگونگی استفاده از آن در ساخت های دستوری است. مهم ترین بخش واژگان دانستن واژه از دیدگاه معنایی است، زیرا عموماً یک واژه می تواند معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد. در واژگان یک زبان، روابط ساختاری، تاریخی و جامعه شناختی موجود میان واژه ها مورد بررسی قرار می گیرد. ریشه شناسی، فرهنگ نگاری و معناشناسی مهم ترین رشته های مربوط به واژگان هستند. بخش واژگان زبان لزوماً از دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی تأثیر می پذیرد؛ و به همین دلیل بیش از هر بخش دیگر زبان تغییر می کند.
واژگان می تواند عمومی یا مختص به یک دامنه خاص باشد. یک فرهنگ لغت ساده می تواند مثالی از یک واژگان باشد. یک معیار کلی برای ذخیره دانش در واژگان این است که مشخص شود دانش ذخیره شده به واژه وابسته است یا نه.
یکی از استفاده های واژگان در سامانه های رایانه ای و پردازش خودکار زبان طبیعی است. در هر گام از پردازش زبان طبیعی، دانشی تولید می شود که مبنا و زیر بنای اطلاعاتی را برای پردازش بعدی فراهم می آورد. واژگان ارائه کننده دانش پایه ای است، که در مراحل پردازش بعدی استفاده می شود. تقریباً برای اکثر زبانهای دنیا، واژگان با هدف استفاده در کاربردهای خاص یا عمومی وجود دارد. شاید شناخته شده ترین واژگان در این میان وردنت باشد که در آن هدف بیشتر بیان روابط معنایی میان واژه های ذخیره شده در واژگان است. نوع دانش ذخیره شده در واژگان به کاربردی که برای آن منظور فراهم شده است، وابسته است. به عنوان مثال در سیستم ترجمه ماشینی نیازی به داشتن رشته های آوانگاری کلمات زبان نیست اما در صورتی که هدف استفاده از واژگان در سیستم تبدیل متن به گفتار باشد، به چنین داده هایی نیاز است.
en:Template:Lexicology

فرهنگستان زبان و ادب

{vocabulary, lexicon} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] مجموعه ای از واژه های یک زبان که به وسیلۀ مردم یا طبقه ای از مردم یا فرد در زمینه ای از دانش یا نظایر آن به کار می رود

پیشنهاد کاربران

واژه، کلمه

واژگان=واژه گان
واژه=آواز
گان=خان=شان=سان=کان=تان=قان=غان معنی این واژها دانا می باشد

لغات

جمع واژه، اما گاه به معنای vocabulary, lexicon هم هست.

گردون : آسمان

واژگان، ناساز با آنچه یکی دوتن از کاربران در بالا از آن چون �واژه� یا �جمع واژه� یا عربی آن: �لغات� یاد نموده اند، تنها گردآمده ی ( جمع ) دو یا چند واژه با یکدیگر نیست که بویژه به ساختار و دستور زبان و شیوه های گزاره بندی واژه ها و کارواژه ها و دیگر آخشیج های زبانی اشاره دارد؛ بدین سان از مانشی فراتر از �گردآمده� ی دو یا چند واژه با یکدیگر برخوردار است. در گزیده ی زیر از یکی از یادداشت هایم از آنِ چندین سال پیش، همین سخن باریک و پاکیزه ( نکته ) را یادآور شده ام که بگمانم در این باره سودمند باشد:
. . .
به پندار من، یکی از کاریاهای برجسته ی هر رسانه ی پارسی زبان، افزون بر جستارهای ویژه ی رسانه ی خود، پاسداری از زبان کهن و زیبای پارسی است که با همه ی آسیب دیدگی های واژگانی آن بویژه از زبان عربیِ بیابانگردان عربستان و نوادگان کنونی شان، همچنان زبانی نیرومند و نرمش پذیر در بنیاد خویش، حتا نیرومندتر از زبان لاتین است که این یک، هستی خود را در کالبد زبان های اروپایی ریخته و خود به عنوان زبان توده ی مردم از میان رفته یا باریک تر بگویم: هیچگاه بکار نرفته است.

زبان پارسی کنونی یا همانا �زبان دَری� ( بگمان بسیار، کوتاه شده ی درباری! ) که از شاخه ی زبان های ایرانی خاوری است با آنکه، زبانی زنگار گرفته در گذر زمان است و به شَوَند سست شدن های پی در پی بنیان های اقتصادی ـ اجتماعی بویژه در شکست های تاریخی کوچک و بزرگ ایران بزرگ از عرب ها، تاتارها و ترک های آسیای میانی، ساختار واژگانی آن نیز تا اندازه ای شکسته شده، هنوز زبانی زنده است و بگمان من، زنده نیز خواهد ماند. بهترین گواه �سخت جانی� این زبان نیرومند و نرمش پذیر که در سنجش با حتا زبان های اروپایی همشاخه با خود، چون رودخانه ای زاینده در برابر زبان هایی با بسیاری ویژگی های سنگواره ای و سخت کالبد یافته است، برجای مانده های همچنان سبز آن، پیرامون ایران و افغانستان کنونی است. ما بخش ناچیزی از نیرو و توان زبان پارسی را بکار می گیریم.

ب. الف. بزرگمهر ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۵

https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/12/blog - post_45. html


کلمات دیگر: