کلمه جو
صفحه اصلی

متاثر


مترادف متاثر : افسرده، اندوهگین، پریشان، غمگین، متالم، مغموم، ملول، اثرپذیر، تحت تاثیر

برابر پارسی : دل آزرده

فارسی به انگلیسی

affected, touched, impressed, moved

touched, moved


affected, touched


فارسی به عربی

اشف , ممل

عربی به فارسی

ساختگي , اميخته با ناز و تکبر , تحت تاثير واقع شده


مترادف و متضاد

۱. افسرده، اندوهگین، پریشان، غمگین، متالم، مغموم، ملول
۲. اثرپذیر
۳. تحتتاثیر


sorry (صفت)
غمگین، ناجور، پشیمان، بد بخت، متاسف، متاثر

regretful (صفت)
پشیمان، نادم، متاسف، پر تاسف، متاثر، نامراد

saddened (صفت)
متاسف، متاثر

افسرده، اندوهگین، پریشان، غمگین، متالم، مغموم، ملول


اثرپذیر


تحت‌تاثیر


فرهنگ فارسی

اثرپذیر، اندوهگین، آزرده خاطر
(اسم ) ۱ - آنکه اثر پذیرد اثر پذیر . ۲ - اندوهگین متالم جمع : متاثرین .

فرهنگ معین

( متأثر ) (مُ تَ ءَ ثِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) اندوهگین ، متألم .

لغت نامه دهخدا

متأثر. [ م ُ ت َ ءَث ْ ث ِ ] ( ع ص )پذیرنده اثر چیزی را. ( آنندراج ). پذیرفته شده از اثر چیزی و اثر کرده شده. ( ناظم الاطباء ). || مأخوذ از تازی ؛ متألم و غمگین و مهموم و مغموم و مضطرب و متفکر. ( ناظم الاطباء ). اندوهگین و منفعل. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). و رجوع به تأثر شود.
- متأثر شدن ؛ غمگین شدن : شاه چون این مقدمات استماع کرد و این مقامات بشنید متأثر و متفکر شد. ( سندبادنامه ص 76 ).
- متأثر کردن ؛ غمگین کردن.
- متأثر گردیدن ؛ اثر پذیرفتن.
- || اندوهگین شدن : مردم در ایام دولت از نکبات متأثر نگردد... ( مرزبان نامه ).
- متأثر گشتن ؛ متأثر گردیدن. رجوع به ترکیب قبل شود.
|| برگزیده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. اثر پذیرنده.
۲. اندوهگین، آزرده خاطر.

دانشنامه عمومی

تحت تاثیر واقع شده


فرهنگ فارسی ساره

دل آزرده


پیشنهاد کاربران

اثر گذار، غمگین

اثر پذیر
یعنی کسی که تاثیر پذیرفته و متاثر شده

اثر گرفته، تحت تاثیر،


کلمات دیگر: