کلمه جو
صفحه اصلی

گزنده


مترادف گزنده : تلخ، تند، تیز، نیشدار، هار

فارسی به انگلیسی

nettlesome, nippy, stinger


pungent, biting creature, stinger, nettlesome, nippy, biting, caustic, vitriolic

biting creature, stinger


biting, caustic


فارسی به عربی

کبح

مترادف و متضاد

۱. تلخ، تند، تیز، نیشدار
۲. هار


damage (اسم)
گزنده، خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب، خدشه، خلل، خسران

piquant (صفت)
گوشه دار، گزنده، خوش طعم، خوش مزه، تند و با مزه

biting (صفت)
تند، زننده، تیز، گزنده، طعنه امیز

nipping (صفت)
تند، سرد، گزنده

تلخ، تند، تیز، نیشدار


هار


فرهنگ فارسی

ویژگی اندامی از گیاهان که به‌تدریج به نوکی تیز و سخت منتهی می‌شود


( اسم ) آنچه بگزد ( با نیش و دندان ) : دیدم که زبان سگ گزنده است دندان جفاش ازان شکستم . ( خاقانی )

لغت نامه دهخدا

گزنده. [ گ َ زَ دَ / دِ ] ( نف ) آنچه بگزد با نیش یا دندان :
دو مار بد گزنده بر دو لب تو دوسان
زآن قلیه چو طاعون زان نان همچو نخجد.
منجیک.
مناز بر دم دنیا که کژدمش بگزدت
ز کژدمش به حذر باش کش گزنده دمست.
ناصرخسرو.
از دور نگه کنی سوی من
گویی که یکی گزنده مارم.
ناصرخسرو.
گفتم زمین سیم. گفت جای گزندگان است. ( قصص الانبیاء ص 5 ).
دیدم که زبان سگ گزنده ست
دندان جفاش از آن شکستم.
خاقانی.
|| سوزنده :
گزنده گشت چه چیز؟آب چون چه ؟ چون کژدم
خلنده گشت همی باد چون چه ؟ چون پیکان.
فرخی.

فرهنگ عمید

حیوان یا حشره ای که انسان را بگزد و نیش بزند، جانور زهردار.

فرهنگستان زبان و ادب

{pungent} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی اندامی از گیاهان که به تدریج به نوکی تیز و سخت منتهی می شود

واژه نامه بختیاریکا

گزا


کلمات دیگر: