کلمه جو
صفحه اصلی

گسیل


مترادف گسیل : ارسال، اعزام، روانه، فرستادن

فارسی به انگلیسی

deputation, dispatch, mission, despatched

despatched


deputation, dispatch, mission


فارسی به عربی

ارسالیة

مترادف و متضاد

dispatch (اسم)
شتاب، ارسال، مخابره، اعزام، گسیل، پیغام، توزیع امکانات، انجام سریع

ارسال، اعزام، روانه، فرستادن


فرهنگ فارسی

روانه، فرستاده، گسی نیزگفته شدهگسیل داشتن:یاگسیل کردن:فرستادن کسی بجائی
۱ - ( اسم ) ارسال فرستادن . ۲ - ( صفت ) راهی رونده : نومید مکن گسیل سایل را بندیش زروزگار آن سایل . ( ناصر خسرو )

فرایند انتشار انرژی امواج الکترومغناطیسی، مانند آنچه از فرستندۀ رادیویی تابیده می‌شود


فرهنگ معین

(گُ ) (اِ. ) روانه ساختن .

لغت نامه دهخدا

گسیل. [گ ُ ] ( اِ ) گسی. قیاس شود با گیلکی اوسه کودن ( فرستادن ). ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). روانه ساختن و فرستادن کسی به جایی. ( برهان ) ( آنندراج ). گسی. ( جهانگیری ) ( غیاث ). || دفع کردن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( غیاث ) :
نومید مکن گسیل سائل را
بندیش ز روزگارآن سائل.
ناصرخسرو.
|| مرخص کردن. ( آنندراج ) ( غیاث ). || وداع کردن. ( برهان ).

فرهنگ عمید

۱. روانه کردن، فرستادن.
۲. (صفت ) روانه، فرستاده: نومید مکن گسیل سائل را / بندیش ز روزگار آن سائل (ناصر خسرو: ۲۷۰ ).
* گسیل داشتن: فرستادن کسی به جایی، روانه کردن.
* گسیل کردن: = * گسیل داشتن

۱. روانه کردن؛ فرستادن.
۲. (صفت) روانه؛ فرستاده: ◻︎ نومید مکن گسیل سائل را / بندیش ز روزگار آن سائل (ناصر‌خسرو: ۲۷۰).
⟨ گسیل‌ داشتن: فرستادن کسی به‌ جایی؛ روانه‌ کردن.
⟨ گسیل‌ کردن: = ⟨ گسیل داشتن


دانشنامه عمومی

گَسیل روستایی از توابع بخش آسارا شهرستان کرج در استان البرز ایران است. زبان مردم روستا تاتی است.
این روستا در دهستان نسا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۸۸ نفر (۵۹خانوار) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

گُسیل (emission)
در فیزیک، پخش الکترون از هر ماده بر اثر حرارت، تابش هسته ای، و عوامل دیگر. در الکترونیک، امواجی که با فرستنده به فضا تابانده می شوند. در اُپتیک، تولید فوتون هایی در طول موج نور مریی، براثر جهشِ الکترون از ترازهای انرژی بالاتر به پایین تر.

فرهنگستان زبان و ادب

{emission} [مهندسی مخابرات] فرایند انتشار انرژی امواج الکترومغناطیسی، مانند آنچه از فرستندۀ رادیویی تابیده می شود


کلمات دیگر: