تحمل (فعل ماض )
وارد امدن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
موجب شدن، وارد امدن، متحمل شدن بر
فرهنگ فارسی
( وارد آمدن ) ( مصدر ) داخل شدن وارد شدن . یا وارد آمدن ضربه بر چیزی . زده شدن ضربه بر آن .
فرود آمدن وارد شدن
فرود آمدن وارد شدن
لغت نامه دهخدا
( وارد آمدن ) وارد آمدن. [ رِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) فرود آمدن. وارد شدن.
- وارد آمدن ضربه بر چیزی ؛ زده شدن ضربه بر آن.
- وارد آمدن ضربه بر چیزی ؛ زده شدن ضربه بر آن.
کلمات دیگر: