کلمه جو
صفحه اصلی

لقب دادن

فارسی به انگلیسی

to bestow a title(on), to entitle


label, to bestow a title(on), to entitle

label


فارسی به عربی

اهل (فعل ماض ) , عنوان , لقب

مترادف و متضاد

title (فعل)
واگذار کردن، عنوان نوشتن، لقب دادن، نام نهادن، عنوان دادن به

surname (فعل)
لقب دادن

entitle (فعل)
نامیدن، حق دادن مستحق دانستن، لقب دادن، ملقب ساختن، نام نهادن

intitule (فعل)
لقب دادن، عنوان دادن به، مستحق دانستن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کسی را به لقبی خواندن لقب نهادن تلقیب : سلطان بلاغی را کورنش نموده او را شیر شاه لقب دادند .
تقلیب . لبز

لغت نامه دهخدا

لقب دادن. [ل َ ق َ دَ ] ( مص مرکب ) تلقیب. ( تاج المصادر ). لبز. ( منتهی الارب ). لقب نهادن. لقب کردن. نبز :
هر لقب کاو داده آن مبدل نشد
آنکه چستش خواند او کاهل نشد.
مولوی.


کلمات دیگر: