کلمه جو
صفحه اصلی

نجومی


مترادف نجومی : اخترشناس، منجم، نجوم دان، سرسام آور، هنگفت

فارسی به انگلیسی

astronomical, astronomically, sidereal, astrological

astronomical, astrological


astronomical, astronomically, sidereal


فارسی به عربی

فلکی

مترادف و متضاد

planetary (صفت)
ستاره ای، نجومی، جهانی، وابسته به سیاره، سیاره ای شکل

sidereal (صفت)
ستاره ای، نجومی، وابسته به ثابت

astronomic (صفت)
نجومی، وابسته به علم هیئت، بی شمار

astronomical (صفت)
نجومی، وابسته به علم هیئت، بی شمار

اخترشناس، منجم، نجوم‌دان


سرسام‌آور، هنگفت


۱. اخترشناس، منجم، نجومدان
۲. سرسامآور، هنگفت


فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به نجوم : ۱ - مربوط بعلم نجوم : ساعت نجومی .۲ - منجم اخترشناس : زرومی وهندی وازپارسی نجومی دگرمردم هندسی ... ( شا.لغ. )
امیر علیشیر نوائی در مجالس النفایس او را لاابالی و ناپاک و مایل به هزل دانسته و این مطلع را بنامش ثبت کرده است .

لغت نامه دهخدا

نجومی. [ ن ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به نجوم است. منسوب به علم نجوم. ( ناظم الاطباء ). || منجم. نجوم دان :
ز رومی و هندی و از پارسی
نجومی و گر مردم هندسی.
فردوسی.
- ساعت نجومی ؛ ظاهراً ساعت منقسم به شصت دقیقه. ( یادداشت مؤلف ) : و آب بسیار ایستاده بود [ و او ] در میان آب ساعتی نجومی یا بیشتر... ( مزارات کرمان ص 195 ).

نجومی. [ ن ُ ] ( اِخ ) ( مولانا حاجی... ) امیر علیشیر نوائی در مجالس النفایس او را لاابالی و ناپاک و مایل به هزل دانسته و این مطلع را به نامش ثبت کرده است :
باز عید آمد بیا جانا که قربانت شوم
همچو چشم گوسفند مرده حیرانت شوم.
و حکیم شاه محمد قزوینی مترجم مجالس النفایس افزاید: «و میر اگرچه این چنین ذکر فرمود ولیکن بنده مترجم این مطلع را از درویش دهکی چنین یاد دارم :
عید قربان است میخواهم که قربانت شوم
همچو چشم گوسفند کشته حیرانت شوم.
رجوع به مجالس النفایس ص 38 و212 شود.

نجومی . [ ن ُ ] (اِخ ) (مولانا حاجی ...) امیر علیشیر نوائی در مجالس النفایس او را لاابالی و ناپاک و مایل به هزل دانسته و این مطلع را به نامش ثبت کرده است :
باز عید آمد بیا جانا که قربانت شوم
همچو چشم گوسفند مرده حیرانت شوم .
و حکیم شاه محمد قزوینی مترجم مجالس النفایس افزاید: «و میر اگرچه این چنین ذکر فرمود ولیکن بنده ٔ مترجم این مطلع را از درویش دهکی چنین یاد دارم :
عید قربان است میخواهم که قربانت شوم
همچو چشم گوسفند کشته حیرانت شوم .
رجوع به مجالس النفایس ص 38 و212 شود.


نجومی . [ ن ُ ] (ص نسبی ) منسوب به نجوم است . منسوب به علم نجوم . (ناظم الاطباء). || منجم . نجوم دان :
ز رومی و هندی و از پارسی
نجومی و گر مردم هندسی .

فردوسی .


- ساعت نجومی ؛ ظاهراً ساعت منقسم به شصت دقیقه . (یادداشت مؤلف ) : و آب بسیار ایستاده بود [ و او ] در میان آب ساعتی نجومی یا بیشتر... (مزارات کرمان ص 195).


کلمات دیگر: