کلمه جو
صفحه اصلی

گشاده دستی

فارسی به انگلیسی

benevolence, bounty, generosity, largess, largesse, liberality, magnanimity

فارسی به عربی

کرم

مترادف و متضاد

generosity (اسم)
مروت، بخشش، سخاوت، فتوت، گشاده دستی

largess (اسم)
انعام، بخشش، سخاوت، وسعت نظر، دهش، گشاده دستی، ازادگی، بخشیدگی

فرهنگ فارسی

۱ - جوانمردیسخاوت . یا با گشاده دستی. سخاوتمندانه : برای دلجویی بچه با گشاده دستی تمام و بدون چانه زدن از خرازی فروشی چند قلم اسباب بازی ... خرید . ۲ - تسلط نفوذ .

لغت نامه دهخدا

گشاده دستی. [ گ ُ دَ / دِ دَ ] ( حامص مرکب ) عمل گشاده دست. سخاوت. رجوع به گشاده دست و گشاده و گشاده شدن شود.

فرهنگ عمید

جوانمردی، سخاوت.

پیشنهاد کاربران

زیاده روی کردن

با گشاده دستیِ تمام


کلمات دیگر: