گلبند
فارسی به انگلیسی
festoon
فارسی به عربی
اکلیل
مترادف و متضاد
گلبند، هلال گل
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - ( صفت ) باغبان : همچو گلبندی که تا افتد گلی بندد بجا داغ دیگر می نهم یک داغ چون بهتر کنم . ( نظام دست غیب ) ۲ - ( اسم ) نوعی پارچ. ابریشمین رنگین.
لغت نامه دهخدا
گلبند. [ گ ُ ب َ ] ( اِ مرکب ) نوعی از جامه های رنگین که بهندی باندهنو گویند. ( غیاث ). نوعی از اقمشه رنگین که آنرا در عرف باندهنو گویند. ( آنندراج ) :
چشم بلبل پوشم ار گردد بتم گلبندپوش
عشقبازی میکنم با لاله رویان در لباس.
چشم بلبل جامه ام از جامه گلبند توست.
همچو گلبندی که تا افتد گلی بندد بجا
داغ دیگر مینهم یک داغ چون بهتر کنم.
چشم بلبل پوشم ار گردد بتم گلبندپوش
عشقبازی میکنم با لاله رویان در لباس.
محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).
از سر و پایم بکار عشق حاجتمند توست چشم بلبل جامه ام از جامه گلبند توست.
محمدسعید اشرف ( از آنندراج ).
|| ( نف مرکب ) باغبان : همچو گلبندی که تا افتد گلی بندد بجا
داغ دیگر مینهم یک داغ چون بهتر کنم.
نظام دست غیب ( از آنندراج ).
و رجوع به گلبندی شود.فرهنگ عمید
۱. [مجاز] باغبان.
۲. گل پیرا.
۳. نوعی پارچۀ گل دار.
۲. گل پیرا.
۳. نوعی پارچۀ گل دار.
کلمات دیگر: