کلمه جو
صفحه اصلی

گسترش


مترادف گسترش : انبساط، بسط، تعریض، توسعه، سعه، وسعت

فارسی به انگلیسی

act of spreading, deployment, amplitude, area, breadth, circle, development, diffusion, dimension, enlargement, expansion, extension, range, reach, spread, stretch, width

amplitude, area, breadth, circle, development, diffusion, dimension, enlargement, expansion, extension, range, reach, spread, stretch, width


act of spreading, deployment


فارسی به عربی

فسحة ، اِتّساعٌ

مترادف و متضاد

انبساط، بسط، تعریض، توسعه، سعه، وسعت


extension (اسم)
مد، اضافی، بسط، توسعه، کشش، تمدید، گسترش، تعمیم، توسیع، تلفن فرعی

spread (اسم)
شیوع، وسعت، گسترش

propagation (اسم)
ترویج، پخش، انتشار، رواج، گسترش، تکثیر، تبلیغ، پراکنی، پخش رقم نقلی

expanse (اسم)
وسعت، فضا داری، پهنا، گسترش، بسط و توسعه، فضای زیاد

deploy (اسم)
گسترش

deployment (اسم)
تفرقه، گسترش، ارایش قشون، قرارگیری قشون یا نیرو، موضع گیری

فرهنگ فارسی

← بخش گسترش


گستردگی، پهن شدگی، به معنی فرش وهرچیزگستردنی هم گفته شده
۱ - ( اسم ) عمل گستردن . ۲ - پهن شدن و توسع. افراد واحدی در منطق. عمل . ۳ - ( اسم ) آنچه که بتوان بر زمین پهن کرد مانند فرش قالی و غیره : بارگاهی بدو نمود بلند گسترشهای بارگاه پسند . ( نظامی سروری ) توضیح در لغت نامه : گسترشهای بارگاه پرند . ۴ - پوشش جامه : زسنجاب وقاقم زموی سمور هم از گسترشها زکیمال و بور .

فرهنگ معین

(گُ تَ رِ ) (اِمص . ) ۱ - گستردگی ، پهن شدگی . ۲ - فرش ، هر چیز گستردنی . ۳ - رواج ، توسعه ، بسط .

لغت نامه دهخدا

گسترش. [ گ ُت َ رِ ] ( اِمص ) ( از: گستر + ش ، پسوند اسم مصدر ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). عمل ِ گسترده. || ( اِ ) هر چیز را که توان پهن کرد از دام و بساط و فرش و امثال آن. ( برهان ) ( آنندراج ). فرش :
بارگاهی بدو نمود بلند
گسترش های بارگاه پرند.
نظامی.
|| پوشش :
ز سنجاب و قاقم ز موی سمور
هم از گسترش ها ز کیمال و بور.
فردوسی.
|| هر چیز را که توان فروچید. ( برهان )( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. گستردگی، پهن شدگی.
۲. (اسم ) [قدیمی] فرش و هرچیز گستردنی.

دانشنامه آزاد فارسی

گسترش (موسیقی)(development)
(یا: دِوِلوپْمان) در موسیقی ، روند تکاملی ترکیب عناصر ساختاری بسط یابنده و پیش رونده در آهنگ سازی . این اصطلاح خصوصاً به روند تکاملی در بخش مرکزی فرم سونات اشاره دارد، که به دنبال قسمت نمایش سوژه ها می آید، قسمتی که در آن عناصر ساختاری تِماتیک به شکل سوژه ارائه می شوند تا به شیوه های گوناگون گسترش یا بسط یابند، و هارمونی نیز دچار مُدولاسیونهایی پرپیچ وخم تر از قسمت نمایش سوژه ها یا قسمت گردآمدن دوبارۀ سوژه ها (رکاپیتولاسیون ) می شود، و کلاً تا پیش از ظهور دوباره در قسمت رکاپیتولاسیون از گام پایه دوری می کند. رویۀ معمول آن چنین است که سوژۀ اول یا دوم یا هردو را بسط و گسترش دهند، اما این رویه به هیچ وجه ثابت نیست و به دلخواه چیزهای تازه ای هم می توان به آن وارد کرد.

فرهنگستان زبان و ادب

[موسیقی] ← بخش گسترش

جدول کلمات

روسری

پیشنهاد کاربران

اصل واژه ار ریشه" گستر" به معنی نشان دادن است ترکی میباشد دیگر واژگان ار ریشه گوستر . گوسترمک . گوستریش. گوستریجی. گوسترلی. گوسترگه.
گوستریش به معنای منظره چشم انداز در ترکی میباشد

اشاعه

گسترش واژه ای پارسی از کارواژه گستردن به چم پهن کردن، بسط دادن که پیواژه های گسترده، گسترنده، گستر، گسترش و . . . . از همین کارواژه گستردن می آید. برای منبع به واژگان پارسی سره رجوع شود.

واژه گُستردن در زبان پارسی میانه به دیسِ ویستُردن بوده است که پیشوند ( وی ) بارمنفی ساز کارواژه ( فعل ) می باشد:
ویستردن= وی و سِتُردن= وی ( پیشوند منفی ساز ) و ستردن ( =پاک کردن، زدودن وحذف کردن ) ( در برابر زدودن و پاک کردن، گستراندن را داریم ) .
در زبان پارسی میانه پیشوند ( وی ) به ( گُ ) ترادیسیده ( تبدیل ) شده است:
همانند واژه ویچاردن یا ویزاردن ( توضیح دادن ) به گُزاردن ترادیسیده شده است. ولی در شماری از کارواژه ها همانند ویرانیدن همچنان پیشوند ( وی ) برجای مانده است.
واژه گُستردن نیز به دلیل دگرگونی ( وی ) به ( گُ ) از ویستردن به گُستردن بدل گشته است.
واژه گسترش نیز از واخنش ( مشتق ) های همین کارواژه ( فعل ) پارسی می باشد. ( بن آینده گستردن و پسوند نام ساز ِش ) .
زیبایی واژگان پارسی این است که با فروکاستن به تکواژها، سره بودن آن شناسایی می شود.

پس اگر معنی اش اشاعه باشد، ، دادگستری که اسم با مسمی نمیشود. یعنی در تضاد ند


کلمات دیگر: