مترادف ناملایم : خشن، سخت، ناسازگار، ناموافق متضاد ناملایم : نرم برابر پارسی : درشت، خشن، زبر، ناهموار
( صفت ) ۱ - آنچه که موافق وسازگارنیست. ۲ - درشت خشن .۳ - مزاحم جمع : ناملایمات . ( ناملایمات ) . ( صفت ) جمع ناملایم .
ناملایم. [ م ُ ی ِ ] ( ص مرکب ) درشت. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). ناهموار. ناموافق. ( ناظم الاطباء ). که ملایم و موافق و سازگار نیست. که سازگاری و توافق ندارد.- ناملایم طبع ؛ ناسازگار. که سازگار و موافق طبع نیست. که تحمل آن دشخوار است.|| دشوار. || زمخت. خشن. || مزاحم. بازحمت. ( ناظم الاطباء ). || امر خراب وبد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || نامناسب. بی جا. || بی رحم. ( ناظم الاطباء ).