کلمه جو
صفحه اصلی

ناملایم


مترادف ناملایم : خشن، سخت، ناسازگار، ناموافق

متضاد ناملایم : نرم

برابر پارسی : درشت، خشن، زبر، ناهموار

فارسی به انگلیسی

harsh, immoderate, rugged, trial, rough, steep

harsh, immoderate, rugged, trial


فارسی به عربی

قاسی

مترادف و متضاد

harsh (صفت)
تند، درشت، زننده، لاغر، خشن، ناگوار، عنیف، ناملایم، خشن و ضعیف

خشن، سخت، ناسازگار، ناموافق ≠ نرم


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه که موافق وسازگارنیست. ۲ - درشت خشن .۳ - مزاحم جمع : ناملایمات . ( ناملایمات ) . ( صفت ) جمع ناملایم .

فرهنگ معین

(مُ یِ ) [ فا - ع . ] (ص . ) ۱ - آن چه که موافق و سازگار نیست . ۲ - درشت ، خشن .

لغت نامه دهخدا

ناملایم. [ م ُ ی ِ ] ( ص مرکب ) درشت. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). ناهموار. ناموافق. ( ناظم الاطباء ). که ملایم و موافق و سازگار نیست. که سازگاری و توافق ندارد.
- ناملایم طبع ؛ ناسازگار. که سازگار و موافق طبع نیست. که تحمل آن دشخوار است.
|| دشوار. || زمخت. خشن. || مزاحم. بازحمت. ( ناظم الاطباء ). || امر خراب وبد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || نامناسب. بی جا. || بی رحم. ( ناظم الاطباء ).

ناملائم. [ م ُ ءِ ] ( ص مرکب ) ناملایم. رجوع به ناملایم شود.

فرهنگ عمید

۱. سختی، رنج، دشواری.
۲. [قدیمی] نامطبوع.
۳. [قدیمی] ناسازگار.
۴. [قدیمی] درشت، خشن.

پیشنهاد کاربران

خشن. . نا آرام


کلمات دیگر: