کلمه جو
صفحه اصلی

گریوه


مترادف گریوه : عقبه، گردنه، سراشیب، گدار، ناهموار

فارسی به انگلیسی

causeway, eminences

mound of earth


فارسی به عربی

رابیة

مترادف و متضاد

hillock (اسم)
پشته، برامدگی در سطح صاف، تپه کوچک، گریوه، پرندک

۱. عقبه، گردنه
۲. سراشیب، گدار، ناهموار


عقبه، گردنه


سراشیب، گدار، ناهموار


فرهنگ فارسی

تپه‌ یا پشتۀ جداافتاده در یک دشت


تل، پشته، تپه، گردنه کوه
( اسم ) ۱ - کوه پست پشت. بلند . ۲ - گردنه عقبه . ۳ - زمین سراشیب . ۴ - راه دشوار گذار : در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسی است آن به کرین گریوه سبکبار بگذری . ( حافظ )

فرهنگ معین

(گَ وِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - گردن ، پشت گردن . ۲ - کوه پست ، پشته ، تپه .

لغت نامه دهخدا

گریوه. [ گ َ / گ ِ ری وَ / وِ ] ( اِ ) پهلوی ، گریو [ گردن ، پشت گردن ] اوستا، گریوا ( حاشیه برهان چ معین ). کوه پست و پشته بلند را گویند. ( برهان ). کوه کوچک. ( آنندراج ). زمین بلند و پشته خاکی که باران آن را رخنه کرده بزیر آمده باشد. ( برهان ) :
شه بر آن اشقر گریوه نورد
کز شتابش ندید گردون گرد.
نظامی.
کآهن تیز آن گریوه سنگ
لعل و الماس ریخت صد فرسنگ.
نظامی.
همچنان زیر بار دلتنگی
میبرید آن گریوه سنگی.
نظامی.
روی صحرا بزیر سم ستور
گور گشتی ز بس گریوه گور.
نظامی.
چون باز پرنده بر گریوه
چون باد رونده بر تریوه.
لطیفی.
تو یقین دان که هر که بد عمل است
آفتاب گریوه اجل است.
مکتبی.
دیده اند از پس گریوه غیب
رب خود را بدیده لاریب.
اوحدی.
رهایی را نشاید هیچ تدبیر
گریوه پست و سیلاب آسمان گیر.
امیرخسرودهلوی.
|| عَقَبَه. ( تفلیسی ) ( ترجمان القرآن ). گردنه : چنانک به هر راه کی در آنجا روند بضرورت گریوه بباید بریدن. از این آب آن شهر غرق شد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 137 ). مایین شهرکی است در میان کوهستان افتاده در زیر گریوه ای و سر راه است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 123 ). و از آنجا «مرغزار رون » تا به گریوه مایین بگذرند راه مخوف باشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 124 ).
صف زنده پیلان به یک جا گروه
چو گرد گریوه کمرهای کوه.
نظامی.
و محمد خوارزمشاه بقصد قلع این خاندان لشکری بزرگ آورد و در گریوه اسدآباد ببرف و دمه گرفتار شده و اکثر لشکر او تلف شد. ( جامعالتواریخ رشیدی ).
در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست
آن به کزین گریوه سبکبار بگذری.
حافظ.

فرهنگ عمید

تل، پشته، تپه، گردونۀ کوه: خری بر گریوه ز سرما بمرد / که از کاهلی جامه با خود نبرد (نظامی۵: ۸۱۸ ).

دانشنامه عمومی

گریوه، روستایی است از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل در استان مازندران ایران.
گریوه : معنی گردنه را می دهد . در زبان پهلوی به جای گردن گریو بوده است.
این روستا در دهستان فیروزجاه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۱ نفر (۱۱خانوار) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

گَریوِه (butte)
(یا: تپۀ شاهد) تپه ای با فراز تخت و دامنه های پرشیب. روی لایه های افقی سنگ های رسوبی و عمدتاً در نواحی کم آب و خشک ایجاد می شود. گریوه ای بزرگ با نمای چشم گیر میزمانند را تخت کوه می نامند. گریوه ها و تخت کوه ها مشخصۀ نواحی نیمه خشک اند. در این مناطق، بقایای لایه های سنگی مقاوم از سنگ های نرم تر زیرینشان محافظت می کنند. نمونه های این پدیده عبارت اند از نواحی فلاتی کلرادو، یوتا، و آریزونای امریکا.

فرهنگستان زبان و ادب

{butte} [زمین شناسی] تپه یا پشتۀ جداافتاده در یک دشت

واژه نامه بختیاریکا

( گِریوِه ) گریه؛ نام کوهی در لالی و لرستان

پیشنهاد کاربران

گذرگاه

کوه گریوه*گریو* در شهر لالی شهرستان مسجدسلیمان
استان خوزستان

ایل لر بالاگریو ساکن در خوزستان و لرستان

✔ بالاگریوه:
بالاگریوه به معنای آتشین قامت ( سرخ قامت و "تیز و جسور" ) است،
در دوران کهن که مناطق کُرد نشین کنونی کشورهای ( ترکیه و سوریه ) جزء خاک ایران محسوب میشدند تعدادی از ایرانیان ساکن در آن مناطق که از طایفه کهن و اصیل ایرانی ( دیرک ) بودند به نام "دیرک بالاگریوه" ( مردمان آتشین قامت ) مشهور بودند، و در دیار زاگرس، منطقه ای که مردمان این طایفه کهن ( دیرک "وند" ) در آن سکونت داشته و دارند نیز به نام منطقه بالاگریوه ( دیار آتشین قامتان ) معروف شده است،
جمشید ایلام


محل سکونت قوم لر
استان لرستان پیشکوه
استان لرستان پشتکوه
استان باختران
استان خوزستان ( عیلام )
استان فارس
استان بوشهر
استان کهگیلویه
استان اصفهان
استان همدان
استان بختیاری



همانطور که هم اکنون شمار زیادی از واژه های پارسی باستان درگفتار امروزه ایرانیان رایج است، گریوه نیز باز مانده ای از آن واژ گان است. گویا در زبان پهلوی به گردن وگردنه ، گریوه میگفتند. به کوههای نه چندان بلند وتپه های بزرگ نیز گریوه گفته میشود، لازم به ذکر است در حال حاضر به یکی از ایلات بزرگ لرستان بالا گریوه میگویند که علت این نامگذاری آن بوده که ایل نامبرده معمولا در بلندی ها وبر بالای تپه ها سکونت میکردند ، به همین خاطر بالا گریوه نام گرفتند.

باتشکرازشما
روستای قدیمی باقدمت حدود۳۰۰۰ساله به نام قروه که درروی سخره هاساخته شده وبه صورت قلعه میباشد در۱۵کیلومتری شهر ابهر درکنار جاده قزوین زنجان قرار گرفته آثار های قدیمی وجودداردازعلاقه مندان دعوت میشود بازیدید بفرمایید احمد حسینی قروه یاگریوه

گریو یعنی گردن و گریوه گردنه است گریب نیز می گویند و گریوبان و گریبان و جریب نیز از انست ارا گرد نیز میگفتند

#بالا_گری_وه ( قامت آتشین ) واژه ای کُردی که مردمان قبیله بزرگ #دیرک به آن مشهور بودند، به همین دلیل منطقه مربوط به این مردمان را بالاگری وه ( دیار مردم قامت آتشین ) نامیده اند، این منطقه ی بکر و سرسخت در سلسله جبال زاگرس زمانی جایگاه شاهان ساسانی اشکانی و هخامنشیان بوده و در دل خود یکی از 6 گنجینه بزرگ جهان، همان ( گنج بزرگ کلماکره ) را جای داده و نشان از ناگفته های بسیار دارد.
🔹وسعت این دیار سرسبز، استراتژیک و مهم با مرکزیت دهستان تاریخی بالاگرّی وَه واقع در بخش ملاوی کنونی که توسطه دیرک وندها بنا نهاده شده بود، از شرق تا مرز�منطقه پاپی�از شمال تا�کوه هشتاد پهلو در شهرستان خرم آباد�از غرب تا�کبیر کوه و قسمتهای از استان ایلام و از جنوب تا�بخش الوار گرمسیری�در شهرستان اندیمشک میباشد. این منطقه جغرافیایی به دلیل قرار گرفتن در راه ارتباطی شمال - جنوب و شرق - غرب لرستان و ایران در طول تاریخ همواره منطقه ای با اهمیت بالا تلقی شده است.

تمام این تفرقه افکنیها و به گند کشیدن واقعیات تاریخ توسطه فردی حقیر تازه به دوران رسیده با شگرد تضعیف ایل و طوایف بزرگ با اصالت جهت تراشیدن هویت جعلی برای خود انجام می گیرد و هر بار با مطالب کذب و تحریف شده مشغول انتشار کتابهای به اصطلاح تاریخی است


کلمات دیگر: