کلمه جو
صفحه اصلی

متارکه


مترادف متارکه : بیزاری، جدایی، طلاق ، رهایی ، وقفه

متضاد متارکه : ازدواج، اسارت، ادامه، تداوم

برابر پارسی : جدایی

فارسی به انگلیسی

cessation, divorce, discontinuation, abandonment

divorce, cessation, discontinuation, abandonment


cessation, divorce


فارسی به عربی

خروج

مترادف و متضاد

abandonment (اسم)
واگذاری، رها سازی، ترک، متارکه

truce (اسم)
متارکه، متارکه جنگ، جنگ ایست، قرارداد متارکه موقت جنگ

armistice (اسم)
متارکه، صلح موقت، متارکهء جنگ

cessation (اسم)
متارکه، ایست، توقف، پایان، انقطاع

suspension (اسم)
متارکه، وقفه، تعلیق، ایست، توقف، تاخیر، تعطیل، بی تکلیفی، اندروایی، اویزانی، سوسپانسیون، اندروا، اویزش

۱. بیزاری، جدایی، طلاق ≠ ازدواج
۲. رهایی ≠ اسارت
۳. وقفه ≠ ادامه، تداوم


بیزاری، جدایی، طلاق ≠ ازدواج


فرهنگ فارسی

ترک کردن، واگذاشتن، دست ازیکدیگربرداشتن
۱ - ( مصدر ) ترک کردن وا گذاشتن . ۲ - دست برداشتن از یکدیگر . ۳ - ( اسم ) ترک . ۴ - قطع رابطه با زن خویش .

فرهنگ معین

(مُ رِ کِ ) [ ع . متارکة ] ۱ - (مص م . ) ترک جنگ ومخاصمه . ۲ - (اِ. ) جدایی زن و شوهر.

لغت نامه دهخدا

( متارکة ) متارکة. [ م ُ رَ ک َ ] ( ع مص ) دست از یکدیگر بداشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ) ( از تاج المصادر بیهقی ). || جفای یکدیگر بگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مصالحه کردن در بیع. ( از اقرب الموارد ).
متارکه. [ م ُ رَ ک َ ] ( ع مص ) ترک گفتگو و مناقشه و منازعه و مجادله بطور موقت. ( ناظم الاطباء ). ترک کردن. دست برداشتن از یکدیگر. || قطع رابطه با همسر خویش. و رجوع به متارکة و ماده بعد شود.

متارکه . [ م ُ رَ ک َ ] (ع مص ) ترک گفتگو و مناقشه و منازعه و مجادله بطور موقت . (ناظم الاطباء). ترک کردن . دست برداشتن از یکدیگر. || قطع رابطه با همسر خویش . و رجوع به متارکة و ماده ٔ بعد شود.


متارکة. [ م ُ رَ ک َ ] (ع مص ) دست از یکدیگر بداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ). || جفای یکدیگر بگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مصالحه کردن در بیع. (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

۱. جدا شدن زن وشوهر از یکدیگر، طلاق.
۲. ترک کردن موقت جنگ.
۳. [مجاز] جدایی، ترک.

فرهنگ فارسی ساره

جدای


جدول کلمات

طلاق

پیشنهاد کاربران

ترک کردن
جدا شدن


کلمات دیگر: