پوچ، بی معنی، چرند، احمق، بی هوش، نامفهوم، بی عقل، بی اهمیت، کم عمق
obscurant(صفت)
پیچیده، بغرنج، نامفهوم، مخالف اصلاحات
dubious(صفت)
مشکوک، مورد شک، مشتبه، نامفهوم
پیچیده، گنگ، مبهم ≠ روشن، واضح
بیمعنا
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنچه که فهمیده نشود پیچیده مقابل مفهوم .
لغت نامه دهخدا
نامفهوم. [ م َ ] ( ص مرکب ) غیرقابل فهم. مبهم. ناروشن. بغرنج. پیچیده. که قابل فهم و درک نیست : میان اهل زمان هیچگونه دانش نیست که آن به خاطر تو مشکل است و نامفهوم.