کلمه جو
صفحه اصلی

نازبالش


مترادف نازبالش : بالش، پشتی، کوسن

فارسی به انگلیسی

cushion, pillow, small cushion

small cushion, cushion


cushion


فارسی به عربی

مسند

مترادف و متضاد

بالش، پشتی، کوسن


فرهنگ فارسی

بالش نرم، بالشی که زیرسرمیگذارند
( اسم ) بالش که در زیر سر نهند ناز بالین

فرهنگ معین

(لِ ) (اِمر. ) بالش ، بالش نرم .

لغت نامه دهخدا

نازبالش.[ ل ِ ] ( اِ مرکب ) قسمی از متکای کوچک است. ( فرهنگ نظام ). بالش سر. ( شمس اللغات ). نازبالین. نوعی از تکیه. ( آنندراج ). بالش نرم. متکای پهن و نرم. بالش کوچکی که در زیر گوش گذارند. ( ناظم الاطباء ). مرفقة. مخدة. مصدغة. وسادة. ( از منتهی الارب ). بالش خرد. زیرگوشی. نهال. نهالی. بالشتک. بالشتو. بالشچه :
گه چوب آستان توام نازبالش است
گه خاک بارگاه توام نازبستر است.
اثیرالدین اخسیکتی.
در خاک و خون کشیده مرا ترک زاده ای
مژگان بنازبالش دل تکیه داده ای.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

بالشی که زیر سر می گذارند، بالش نرم.

دانشنامه عمومی

نازبالش (کتاب). نازبالش از آثار داستانی هوشنگ مرادی کرمانی است که در سال ۱۳۸۸ برای نخستین بار چاپ شده است و تا سال ۱۳۹۷ به چاپ نهم رسیده است. این کتاب توسط انتشارات معین منتشر شده است.

پیشنهاد کاربران

مخده


کلمات دیگر: