عمل مهمان پرست
مهمان پرستی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مهمان پرستی. [ م ِ مام ْ پ َ رَ ] ( حامص مرکب ) عمل مهمان پرست :
کمربندد و چرب دستی کند
بصد مهر مهمان پرستی کند.
ز مهمان پرستی مرا چاره نیست.
کمربندد و چرب دستی کند
بصد مهر مهمان پرستی کند.
نظامی.
در این آرزو هیچ بیغاره نیست ز مهمان پرستی مرا چاره نیست.
نظامی.
کلمات دیگر: