کلمه جو
صفحه اصلی

استوی

مترادف و متضاد

vertebra (اسم)
فقره، ستون فقرات، مهره، بندها، استوی، استخوانهای مهره

vertebral (صفت)
بندها، استوی، استخوانهای مهره

vertebrate (صفت)
بندها، استوی

فرهنگ فارسی

قریه از نیشابور

لغت نامه دهخدا

استوی . [ ] (اِخ ) قریه ای از نیشابور. و رجوع به اُسْتُوا شود.


استوی . [ اُ ] (اِ) مهره ٔ پشت . (برهان ) (جهانگیری ).


استوی. [ اُ ] ( اِ ) مهره پشت. ( برهان ) ( جهانگیری ).

استوی. [ ] ( اِخ ) قریه ای از نیشابور. و رجوع به اُسْتُوا شود.

دانشنامه عمومی

استوی یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت فراه واقع شده است.
فهرست شهرهای افغانستان

پیشنهاد کاربران

استوى: این کلمه اگر با �علی� باشد به معنی استقرار آید، نظیر اسْتَوى‏ عَلَی الْعَرْشِ‏ یعلم بر تخت استقرار یافت و اگر با �الی� باشد به معنی قصد و توجه است.

ثم استوی الی السماء
قصد انجام کاری را داشتن


الرحمن علی العرش استوی
چیره شد . استوار گردید.
یکی مهرورزی خداوندگار
به عرش او نشستی همی استوار


استوی الی، ، :در نهایت چیرگی و زبر دستی و مهارت ، و دانش به ریزترین و درشت ترین جنبه ها، از در تدبیر و تدبّر بر کاری وارد شدن


کلمات دیگر: