کلمه جو
صفحه اصلی

وننگ

فارسی به انگلیسی

vine

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- سرشاخ. برید. انگور : (( شاد باش و دو چشم دشمن تو سال وماه ( مه ) از گریستن چو و ننگ . ) ) ( فرخی ) ۲- تاک انگور. ۳ - ریسمانی که دو سر آنرا بر دو دیوار یا دو ستون بندند و خوشه های انگور از آن آویزند آونگ : (( احسان تو بسان وننگ است وسله است در خوشاب و خوشه انگور بر وننگ . ) ) ( سوزنی )

فرهنگ معین

(وَ نَ ) (اِ. ) ریسمانی که دو سر آن را بر دیوار و جز آن بندند و خوشة انگور را از آن بیاویزند.

لغت نامه دهخدا

وننگ. [ وَ ن َن ْ ] ( اِ ) ریسمان و طنابی را گویند که هر دو سر آن رابر دو دیوار یا دو ستون بندند و خوشه های انگور از آن بیاویزند. ( برهان ). ریسمانی را گویند که سر آن را بر دو جانب بندند و خوشه های انگور از آن آویزند، و آن را آونگ گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
نَبْوَد عجب به دولت شاه ار به نام او
گردد رحیق مختوم انگور بر وننگ.
سوزنی.
تو چون شکال بادی و انگور رزق تو
تو بر زمین همی شو و رزق تو بروننگ.
سوزنی.
احسان تو به سان وننگ است و سَلّه است
درّ خوشاب و خوشه ٔانگور بر وننگ.
سوزنی.
|| تاک انگور. || سر تاک بریده که از اطراف آن شاخچه هارسته باشد. ( برهان ). تاک بریده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شاخه تاک نوبریده. سر شاخه بریده انگور. سر خوشه انگور بود که خوشه از او آب خورد. ( لغت نامه اسدی ) :
شاد باش ای دو چشم دشمن تو
سال و مه از گریستن چو وننگ.
فرخی.
مرحوم دهخدا درباره این شاهد نوشته اند: بی شبهه غلط از مؤلف است. اگر وننگ در حقیقت از رز و کرم چیزی باشد سر شاخه بریده آن است که عادتاً تا چندروز از آن آب صافی چکد نه دم یا چنبه انگور که به وسیله آن آب در خوشه دود - انتهی. فرهنگ ابراهیمی و مؤیدالفضلا و جهانگیری معنی وننگ را آونگ نوشته اند. تحفه به معنی تاک و وفائی سر تاک آورده لیکن مأخذ همان لغت الفرس است و اصح همان است. ( حاشیه برهان قاطع از فرهنگ نظام ). هدایت در انجمن آرا وننگ را به معنی تاک بریده آورده به استشهاد همین بیت. در دو نسخه خطی صحاح الفرس این کلمه به صورت وتنگ با تاء ضبط شده و گوید: سر خوشه انگور باشد که بدان آب خورد، فرخی گفت :
شاد باش ای دو چشم روشن تو
سال و مه از گریستن چو وتنگ.
( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).

فرهنگ عمید

شاخۀ بریده شدۀ انگور که از آن آب می چکد، شاخۀ تاک: شاد باش و دو چشم دشمن تو / سال و مه از گریستن چو وننگ (فرخی: ۲۱۱ )، آونگ.


کلمات دیگر: