کلمه جو
صفحه اصلی

متماسک

عربی به فارسی

چسبيده , مربوط , داراي ارتباط يا نتيجه منطقي , چسباننده , چسبناک


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خود را نگاهدارنده خویشتن دار . ۲ - چنگ در زننده جمع : متماسکین

فرهنگ معین

(مُ تَ س ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - خود را نگاه دارنده ، خویشتن دار. ۲ - چنگ در زننده ، ج . متماسکین .

لغت نامه دهخدا

متماسک. [ م ُ ت َ س ِ ] ( ع ص ) چنگ درزننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تماسک شود. || توانا و قادر. || سخت گیرنده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).


کلمات دیگر: