کلمه جو
صفحه اصلی

بختنصر

فرهنگ فارسی

از پادشاهان بزرگ بابل قدیم که از ۶٠۴ یا ۶٠۵ ق . م تا ۵۶۲ ق . م در بابل حکمرانی کرده است و در کتاب مقدس نبو کد نصر آمده است .
نبوکد نصر بخت نرسی بختنرشه عالیترین لقب بابلی که بدو پادشاه بزرگ بابل داده شده بخت نصر اول ۱۱۲۳ - ۱۱۴۶ ق . م . بخت نصر دوم ۶٠۴ یا ۵۶۲ - ۶٠۵ ق . م . توضیح ۱ - [ بخت نرسی ] یا [بختنرشه] ایرانی شده همین نام است توضیح ۲ - گاه بخت نصر را در کتابت متصل نویسنده بصورت [ بختنصر ] و این ارجح و اکثر است در طی عبارات عربی و استعمال این کلمه با الف و لام ( بخت النصر ) غلط است .

لغت نامه دهخدا

بختنصر. [ ب ُ ت ُ ن َص ْ ص َ ] ( اِخ ) ( ... اول ) از پادشاهان بابل که از سال 1146 ق.م. تا سال 1123 ق.م. در بابل پادشاهی کرده است. ( از فرهنگ فارسی معین ).

بختنصر. [ ب ُ ت ُ ن َ /ب َ ت َ ن َص ْ ص َ ] ( اِخ ) ( ...دوم ) از پادشاهان بزرگ بابل قدیم که از 604 یا 605 ق.م. تا 562 ق.م. در بابل حکمرانی کرده است و در کتاب مقدس نبوکد نصر آمده است. او پسر نبوپولاسر بود، در حوالی 612 ق.م. با دختر هووخشتر پادشاه ماد ازدواج کرد و در حدود 601 ق.م.بجنگ نخائو دوم پادشاه مصر رفت و سپس اورشلیم را خراب کرد ( 597 ق.م. - 587 ق.م. ). ( از لاروس ). صحیح بخت نصر است بضم باء موحده و سکون خاء معجمه و ضم تاء مثناة فوقانیه و نون مفتوحه و صاد مشدده مفتوحه که گاه نیز در کتابت متصل نویسند بختنصر و این ارجح و اکثراست در طی عبارات عربی و استعمال این کلمه با الف ولام بخت النصر غلط است. ( از نامه علامه قزوینی به دکتر معین مورخ 9 خرداد 1325 ) و آن معرب نام بابلی نبوکد نصر Nabukudurriusur ( یعنی نبو [ از ارباب انواع ] تاج را نگهبانی کند ) و آن از عالیترین القاب بابلی است که به دو پادشاه بزرگ بابلی داده اند. این نام را به بخترشه تبدیل کرده اند، طبری ج 1 ص 282 ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). در قاموس کتاب مقدس آمده است : او مشهورترین پادشاهان بابل بود. در کتابهای ملوک و تواریخ ایام عزرا و نحمیاو استر و ارمیا و خصوصاً در دانیال مذکور است...
در موزه برلین سنگی است که تصویر سر نبوکد نصر بر آن منقوش و این کلمات نیز بر آن مکتوب است : «نبوکد ناصر شهریار بابل این را در مدت حیات خود محض اکرام و احترام مولای خود مردوخ ساخت ».او در سال 605 ق.م. به جنگ فرعون مصر رفت و در حوالی کرکمیش وی را مغلوب ساخت ، و از آن جمله آنچه را که آن پادشاه در بین النهرین و شام و فلسطین داشت متصرف گشته اورشلیم را مفتوح کرد و بعضی اهالی را که دانیال و رفقایش نیز از آن جمله بودند با خود به اسیری برد، از آن پس چون فوت پدر گوشزد وی گردید به بابل بازگشت و به تخت شهریاری برآمد و به رؤسای عساکر خود فرمان داد که اسیران یهود فینیقیه و شام و مصر را به بابل آوردند... نبوکد نصر سه بار به اورشلیم حمله برده آن را محاصره نمود، خانه خداوند و قصر سلطنتی را متصرف گشته همگی را به بابل به اسیری برد و متنیا را به پادشاهی نصب نموده اسمش را به صدقیا تبدیل کرد، بعد از ده سال عاصی شد، نبوکد نصر نوبت چهارم حمله ور شده پس از استیلای قحطی شدید و قتل دو پسر صدقیا در پیش روی پدر و کندن چشمهای صدقیا، در 588 ق.م. وی را به اسیری به بابل برد،... وی بابل را به باغهای مرتفعه بر تپه های مصنوعی که به هیئت تپه های طبیعی بوداز برای خشنودی و نزهت خاطر زوجه خود آراسته بود،... و این باغها از جمله عجایب دنیا محسوب بود، و رودهای بسیار از برای مشروب ساختن اراضی ساخت... ، 9 عشر آجرهایی که در بابل یافت شده نام وی بر آنها مکتوبست ، لیکن ، حاکم ظالم و سخت دلی بوده چنانکه پسران صدقیا را در جلو چشم پدر مقتول ساخت و مجوسیان و ساحرانی را که بر تفسیر خوابهای وی قادر نبودند امر به قتل نمود، و اهالی را امر فرمود که نفس وی را عبادت نمایند. ( از قاموس کتاب مقدس ص 872 ). در پایان عمر دیوانه شد و خود را گاو می پنداشت و چند سال در جنگلها بسر برد و درین وقت همسرش زمام امور کشور را در دست داشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ). یکی از کارهای مهم او سدی است که از طرف شمال و جنوب بابل برای حفاظت این شهر از لشکر مهاجم خارجی ساخته و این سد از دجله تا فرات ادامه داشت و بواسطه این سد ممکن بود در موقع خطر تمام جلگه مجاور بابل را از طرف شمال مبدل به دریاچه کنند. ( ایران باستان پیرنیا ص 193 ). نام پادشاه قدیم بابل است که بنی اسرائیل را از شام اسیر کرده به بابل آورد. لفظ مذکور از زبان بابلی به زبان عبرانی رفته نبوکد نصر شد و از عبرانی در عربی آمده بختنصر گشت. ( فرهنگ نظام ). گویند نام امیری از امرای لهراسب بود که بپادشاهی رسید و اصل آن نبوخت نصر بوده یعنی بنده و عبد نصر، چه نبوخت بمعنای عبد و نصر نام بتی بود و قدس شریف را وی خراب کرد. حقیقت آن است که مراد از این داستان بختنصر دوم پادشاه معروف کلده است که از 605 تا 562 ق. م. پادشاهی می کرده و همان است که اروپائیان نبوکد نصر یا نبوکد رصر می نامند. ( ناظم الاطباء ). نام پادشاهی که کافر بود، و این مرکب است از بخت که در اصل بوخت بود بمعنی پسر و نصر که نام بت است ، چون او را در حالت طفلی پیش بت یافته بودند ونام پدرش معلوم نبوده لهذا به آن بت منسوب کردند، وشتر بختی منسوب به آن پادشاه است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) : چون هفت ساله شد باقوت بود ولیکن آبله رو و گربه چشم ، و بر سر مو نداشت و بیک پای لنگ بود، با این حال هم هیچ کودک با وی برنیامدی ، مادرش گفت برخیز و هیزم بیار که ما را بجهت نفقه چیزی نیست.( قصص الانبیاء ص 179 ).

بختنصر. [ ب ُ ت ُ ن َ /ب َ ت َ ن َص ْ ص َ ] (اِخ ) (...دوم ) از پادشاهان بزرگ بابل قدیم که از 604 یا 605 ق .م . تا 562 ق .م . در بابل حکمرانی کرده است و در کتاب مقدس نبوکد نصر آمده است . او پسر نبوپولاسر بود، در حوالی 612 ق .م . با دختر هووخشتر پادشاه ماد ازدواج کرد و در حدود 601 ق .م .بجنگ نخائو دوم پادشاه مصر رفت و سپس اورشلیم را خراب کرد (597 ق .م . - 587 ق .م .). (از لاروس ). صحیح بخت نصر است بضم باء موحده و سکون خاء معجمه و ضم تاء مثناة فوقانیه و نون مفتوحه و صاد مشدده ٔ مفتوحه که گاه نیز در کتابت متصل نویسند بختنصر و این ارجح و اکثراست در طی عبارات عربی و استعمال این کلمه با الف ولام بخت النصر غلط است . (از نامه ٔ علامه ٔ قزوینی به دکتر معین مورخ 9 خرداد 1325) و آن معرب نام بابلی نبوکد نصر Nabukudurriusur (یعنی نبو [ از ارباب انواع ] تاج را نگهبانی کند) و آن از عالیترین القاب بابلی است که به دو پادشاه بزرگ بابلی داده اند. این نام را به بخترشه تبدیل کرده اند، طبری ج 1 ص 282 (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). در قاموس کتاب مقدس آمده است : او مشهورترین پادشاهان بابل بود. در کتابهای ملوک و تواریخ ایام عزرا و نحمیاو استر و ارمیا و خصوصاً در دانیال مذکور است ...
در موزه ٔ برلین سنگی است که تصویر سر نبوکد نصر بر آن منقوش و این کلمات نیز بر آن مکتوب است : «نبوکد ناصر شهریار بابل این را در مدت حیات خود محض اکرام و احترام مولای خود مردوخ ساخت ».او در سال 605 ق .م . به جنگ فرعون مصر رفت و در حوالی کرکمیش وی را مغلوب ساخت ، و از آن جمله آنچه را که آن پادشاه در بین النهرین و شام و فلسطین داشت متصرف گشته اورشلیم را مفتوح کرد و بعضی اهالی را که دانیال و رفقایش نیز از آن جمله بودند با خود به اسیری برد، از آن پس چون فوت پدر گوشزد وی گردید به بابل بازگشت و به تخت شهریاری برآمد و به رؤسای عساکر خود فرمان داد که اسیران یهود فینیقیه و شام و مصر را به بابل آوردند... نبوکد نصر سه بار به اورشلیم حمله برده آن را محاصره نمود، خانه ٔ خداوند و قصر سلطنتی را متصرف گشته همگی را به بابل به اسیری برد و متنیا را به پادشاهی نصب نموده اسمش را به صدقیا تبدیل کرد، بعد از ده سال عاصی شد، نبوکد نصر نوبت چهارم حمله ور شده پس از استیلای قحطی شدید و قتل دو پسر صدقیا در پیش روی پدر و کندن چشمهای صدقیا، در 588 ق .م . وی را به اسیری به بابل برد،... وی بابل را به باغهای مرتفعه بر تپه های مصنوعی که به هیئت تپه های طبیعی بوداز برای خشنودی و نزهت خاطر زوجه ٔ خود آراسته بود،... و این باغها از جمله عجایب دنیا محسوب بود، و رودهای بسیار از برای مشروب ساختن اراضی ساخت ... ، 9 عشر آجرهایی که در بابل یافت شده نام وی بر آنها مکتوبست ، لیکن ، حاکم ظالم و سخت دلی بوده چنانکه پسران صدقیا را در جلو چشم پدر مقتول ساخت و مجوسیان و ساحرانی را که بر تفسیر خوابهای وی قادر نبودند امر به قتل نمود، و اهالی را امر فرمود که نفس وی را عبادت نمایند. (از قاموس کتاب مقدس ص 872). در پایان عمر دیوانه شد و خود را گاو می پنداشت و چند سال در جنگلها بسر برد و درین وقت همسرش زمام امور کشور را در دست داشت . (از قاموس الاعلام ترکی ). یکی از کارهای مهم او سدی است که از طرف شمال و جنوب بابل برای حفاظت این شهر از لشکر مهاجم خارجی ساخته و این سد از دجله تا فرات ادامه داشت و بواسطه ٔ این سد ممکن بود در موقع خطر تمام جلگه ٔ مجاور بابل را از طرف شمال مبدل به دریاچه کنند. (ایران باستان پیرنیا ص 193). نام پادشاه قدیم بابل است که بنی اسرائیل را از شام اسیر کرده به بابل آورد. لفظ مذکور از زبان بابلی به زبان عبرانی رفته نبوکد نصر شد و از عبرانی در عربی آمده بختنصر گشت . (فرهنگ نظام ). گویند نام امیری از امرای لهراسب بود که بپادشاهی رسید و اصل آن نبوخت نصر بوده یعنی بنده و عبد نصر، چه نبوخت بمعنای عبد و نصر نام بتی بود و قدس شریف را وی خراب کرد. حقیقت آن است که مراد از این داستان بختنصر دوم پادشاه معروف کلده است که از 605 تا 562 ق . م . پادشاهی می کرده و همان است که اروپائیان نبوکد نصر یا نبوکد رصر می نامند. (ناظم الاطباء). نام پادشاهی که کافر بود، و این مرکب است از بخت که در اصل بوخت بود بمعنی پسر و نصر که نام بت است ، چون او را در حالت طفلی پیش بت یافته بودند ونام پدرش معلوم نبوده لهذا به آن بت منسوب کردند، وشتر بختی منسوب به آن پادشاه است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : چون هفت ساله شد باقوت بود ولیکن آبله رو و گربه چشم ، و بر سر مو نداشت و بیک پای لنگ بود، با این حال هم هیچ کودک با وی برنیامدی ، مادرش گفت برخیز و هیزم بیار که ما را بجهت نفقه چیزی نیست .(قصص الانبیاء ص 179).
دانی کاین قصه بود هم به گه بیوراسب
هم به گه بخت نصر هم به گه بوالحکم .

منوچهری .


و رجوع به تاریخ طبری ج 1 و الکامل ج 1 ص 111 و مافروخی ص 22 و فهرست اعلام مجمل التواریخ و القصص و تاریخ مغول عباس اقبال ص 101 و تاریخ سیستان ص 61 ، 35 و 34 و فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 5 ، 6 ، 48 و 52 و نزهةالقلوب ج 3 ص 91 ، 37 و 17 وفهرست تاریخ گزیده و فهرست اعلام ایران باستان پیرنیا و المعرب جوالیقی ص 47 و 80 و فهرست التفهیم و عیون الاخبار ج 2 ص 274 و مقدمه ٔ ذوالقرنین یا کورش کبیر باستانی پاریزی و فهرست القفطی و فهرست حبیب السیر چ خیام ج 1 و سایر کتب تاریخی شود.
- مثل بخت النصر ؛ در مقام کراهت و نفرت از کسی گویند. سخت ترشرو و عبوس و متکبر.

بختنصر. [ ب ُ ت ُ ن َص ْ ص َ ] (اِخ ) (... اول ) از پادشاهان بابل که از سال 1146 ق .م . تا سال 1123 ق .م . در بابل پادشاهی کرده است . (از فرهنگ فارسی معین ).


دانشنامه عمومی

بختنصر اول، از پادشاهان بابل
بخت نصر (دوم)، از پادشاهان بابل
بختنصر سوم، از پادشاهان بابل
بختنصر چهارم، از پادشاهان بابل
بختنصر، نام کشتی مشهور مورفئوس در فیلم ماتریکس

نبوکدنَصَر نام چند تن از پادشاهان بابل است که شهرتی افسانه ای برهم زده اند. این نام بیشتر به نبوکدنَصَرِ دوم اشاره دارد. کسی که اولین حمله به هیکل سلیمانِ یهودیان در اورشلیم و نابودی آن و اسارت قوم یهود به او نسبت داده می شود. همچنین گفته می شود دانیال نبی هم دورهٔ وی بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

بُخْتُنَّصر ( ـ ح ۵۶۲پ م)(Nebuchadnezzar)
(یا: نبوکدنَصَر دوم) پادشاه بابِل (ح ۶۰۵ـ ۵۶۲پ م)، پسر و جانشین نَبوپلسر. در حیات پدر به جنگ مصر رفت، که سوریۀ غربی و فلسطین را تصرف کرده بود؛ و در کرکمیش فرعون مصر، نخو (نکو) را شکست داد (۶۰۵پ م) و خود فرمانروای بلامنازع آسیای غربی شد. با شنیدن خبر مرگ ناگهانی پدر به بابل بازگشت و فرعون توانست با بخشی از سپاهیانش بگریزد و سه سال بعد در نبردی دیگر بختنصر را شکست دهد (۶۰۱ پ م). احتمالاً همین مغلوبیت سبب تشجیع یهودیان، به رهبری یهویاقیم و شورش آن ها شد (۵۹۷ پ م). بختنصر این شورش را فرونشاند. بار دیگر یهودیان در یهودیه شوریدند (۵۸۸ـ۵۸۷پ م) و شهر اورشلیم پس از یک سال محاصره گشوده و ویران شد و ساکنانش به اسارت رفتند (۵۸۶پ م). او در بابل، که بزرگ ترین شهر جهان در آن زمان بود، باغ های معلق را برای همسر خویش بنا کرد. ایرانیان نام این پادشاه را بخت نرسی و بخت نرسه نیز ضبط کرده اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] بُخْتُ نُصَّر. این نام در اصل بابلی، با تلفظ «نبوکودوری اوصَّر Nabu - Kudurri - Ussur» متشکل از سه بخش «نبو: الهه حکمت بابلی»، «کودورو: جانشین یامرز» و «اوصّر: حمایت کن» است که در زبان عبری به صورت «نبوخدناصر» یا «نبوخدراصر» درآمده و در منابع اسلامی نیز به صورت «بُختُ نَصَّر» تغییر یافته است.
در برخی منابع در وجه تسمیه بخت نصر آمده است: «بُخْتُنَصَرّ مرکب از دو نام بخت (به معنی پسر) و نصر (که نام بتی است) می باشد یعنی پسر بت نصر. گفته می شود که او را در حالی که طفلی بیش نبود کنار بت یافته بودند».
علامه قزوینی در مورد نوشتار و تلفظ صحیح این کلمه می گوید: صحیح بخت نصر است بضم باء موحده و سکون خاء معجمه و ضم تاء مثناة فوقانیه و نون مفتوحه و صاد مشدده مفتوحه که گاه نیز در کتابت متصل نویسند بختنصر و این ارجح و اکثراست در طی عبارات عربی و استعمال این کلمه با الف و لام بخت النصر غلط است.
در تاریخ از دو پادشاه به این نام یاد شده، نخستین آن ها متعلق به سلسله چهارم بابل و دومی متعلق به سلسله نو بابلی یا کلده است، شخص مورد بحث دومی می باشد که شهرت وی بر اثر حمله به اورشلیم (بیت المقدس) و بازتاب وسیع آن در کتاب مقدس است.
بُخْتُنَصَرّ برای رضایت خاطر همسرش (دختر هووخشتر پادشاه ماد) باغ های مرتفعی را بر تپه ای مصنوعی که مردمش ساخته بودند بنا کرد که این باغ ها به باغ های معلق بابل معروف و از عجایب هفتگانه دنیا به شمار می رفتند.
یکی از کارهای مهم دیگرش ساخت سدی بود که از طرف شمال و جنوب بابل برای حفاظت شهر از دشمن ساخت و این سدّ ممکن بود در موقع تهاجم خارجی، تمام جلگه بابل را از شمال به دریاچه تبدیل سازند.

[ویکی اهل البیت] این نام در اصل بابلی، با تلفظ «نبوکودوری اوصَّر Nabu - Kudurri - Ussur» متشکل از سه بخش «نبو: الهه حکمت بابلی»، «کودورو: جانشین یامرز» و «اوصّر: حمایت کن» است که در زبان عبری به صورت «نبوخدناصر» یا «نبوخدراصر» درآمده و در منابع اسلامی نیز به صورت «بُختُ نَصَّر» تغییر یافته است.
در برخی منابع در وجه تسمیه بخت نصر آمده است: «بُخْتُنَصَرّ مرکب از دو نام بخت (به معنی پسر) و نصر (که نام بتی است) می باشد یعنی پسر بت نصر. گفته می شود که او را در حالی که طفلی بیش نبود کنار بت یافته بودند».
علامه قزوینی در مورد نوشتار و تلفظ صحیح این کلمه می گوید: صحیح بخت نصر است بضم باء موحده و سکون خاء معجمه و ضم تاء مثناة فوقانیه و نون مفتوحه و صاد مشدده مفتوحه که گاه نیز در کتابت متصل نویسند بختنصر و این ارجح و اکثراست در طی عبارات عربی و استعمال این کلمه با الف و لام بخت النصر غلط است.
در تاریخ از دو پادشاه به این نام یاد شده، نخستین آن ها متعلق به سلسله چهارم بابل و دومی متعلق به سلسله نو بابلی یا کلده است، شخص مورد بحث دومی می باشد که شهرت وی بر اثر حمله به اورشلیم (بیت المقدس) و بازتاب وسیع آن در کتاب مقدس است.
بُخْتُنَصَرّ برای رضایت خاطر همسرش (دختر هووخشتر پادشاه ماد) باغ های مرتفعی را بر تپه ای مصنوعی که مردمش ساخته بودند بنا کرد که این باغ ها به باغ های معلق بابل معروف و از عجایب هفتگانه دنیا به شمار می رفتند.
یکی از کارهای مهم دیگرش ساخت سدی بود که از طرف شمال و جنوب بابل برای حفاظت شهر از دشمن ساخت و این سدّ ممکن بود در موقع تهاجم خارجی، تمام جلگه بابل را از شمال به دریاچه تبدیل سازند.
بخت نصر در سال 605 ق.م به جنگ فرعون مصر رفت و در حوالی کرکمیش وی را مغلوب ساخت و از آن جمله آنچه را که آن پادشاه در بین النهرین و شام و فلسطین داشت متصرف گشته بر آن ها خراج گذاشت. او پس از فتح اورشلیم بعضی اهالی من جمله حضرت دانیال علیه السلام و برخی پیروانش را به اسیری گرفته به بابل بازگشت.
بخت نصر در مدت فرمانروایی خود، سه بار به اورشلیم حمله و آن را محاصره کرد و مردمان آن را به اسیری به بابل آورد. سپس شخصی به نام صدقیا را حاکم آنجا قرار داد. پس از ده سال صدقیا از اطاعت بُخْتُنَصَرّ سرباز زد و او برای بار چهارم به آنجا حمله برد. صدقیا را دستگیر و پس از کشتن پسرانش در جلوی رویش خود او را نیز به طرز فجیعی شکنجه داد.


کلمات دیگر: