کلمه جو
صفحه اصلی

ابن خشاب

فرهنگ فارسی

ادیب و نحوی معروف او در منطق و فلسفه و حساب و هندسه نیز استاد بود و خط نیکو می نوشت

لغت نامه دهخدا

ابن خشاب.[ اِ ن ُ خ َش ْ شا ] ( اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن احمد بغدادی. وفات 567 هَ.ق. ادیب و نحوی معروف. او در منطق و فلسفه و حساب و هندسه نیز استاد بود و خط نیکو مینوشت و کتابخانه ای بزرگ داشت و به عمر خویش زن نکرد.ابوسعد سمعانی و ابواحمدبن سکینه و ابومحمدبن اخضر از شاگردان اویند. کتاب جمل عبدالقاهر جرجانی و لمع ابن جنی را شرح کرده و کتابهای دیگر نیز داشته است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] ابومحمد عبدالله بن احمد بن خَشّاب ، معروف به ابن خشاب یمنی، عالم نامور نحو، لغت ، ادب ، حدیث ، منطق و نسب شناسی است. شهرت او بیشتر در زمینه علم نحو است.
از اصل و نسب وی اطلاع دقیقی در دست نیست . شاگرد وی عمادالدین کاتب او را بغدادی دانسته و نیز به گفتة همو «خشاب » لقب نیای دوم وی بوده است . ابن خلکان دربارة تاریخ تولد او که از زبان خود وی 492ق نقل شده ، تردید روا داشته و گفته است که احتمالاً وی پیش از این تاریخ به دنیا آمده است . دربارة دوران کودکی و جوانی او نیز به اشاراتی مختصر بسنده شده و از این رو بخش وسیعی از زندگی وی در پردة ابهام باقی مانده است .
ابن خشاب با مردم فرودست بسیار فروتنانه رفتار می کرد، اما در برابر فرمانروایان و اشراف تکبر نشان می داد. در مجلس درس نیز با خودخواهان بی اعتنایی و تندی می کرد و با فروتنان به نرمی سخن می گفت . از درباریان که دوستدار همیشگی او بودند، می گریخت ، اما ساعتها با دوستی زنگی و زشت روی در بازار و دکانها می نشست و به گفت وگو و شوخی می پرداخت .
ابن خشاب به زندگی مادی و حتی نظافت خود بی اعتنا بود. خانة قدیمی او با فرش بوریا و تخته های چوب که کتابهایش را بر آنها نهاده بود، ویرانه ای را می مانست . چنانکه گویند پرندگان در میان کتابهای او آشیان می ساختند. عمامه اش را تا از چرک سیاه نمی شد، از سر بر نمی گرفت و چون آن را بر سر می نهاد، به آراستگی آن توجهی نمی کرد و ملامتگر را با این پاسخ که هیچ گاه عمامه ای بر سر عاقلی راست نیامده است ، خاموش می ساخت .
دربارة طنزگویی و حاضرجوابی او داستانهای بسیاری نقل شده است . وی زبان ملامتگران را که چرا به تماشای شعبده بازان و دلقکان می ایستد نیز با پاسخی چنین می بست : اینان سخنان نادری بر زبان می آورند و لطایفی در سخن خویش دارند که دلپذیرتر از آن نتوان یافت و در گفتارشان اندیشه هایی است که هرگاه به کتابهای علمی راه یابند، ارزش واقعی آنها شناخته می شود.
همین آسان گیری وی در زندگی شخصی برخی را بر آن داشته تا او را بخیل بخوانند، اما از سوی دیگر می دانیم که او به طالبان علم توصیه می کرد که کالای خود را وسیلة جمع آوری زر و زور قرار ندهند و آن را فقط در راه خدا به کار گیرند و مزد از وی بخواهند. اما کج روی و سنت گریزی ابن خشاب هرگز نتوانست چیزی از اعتبار علمی او بکاهد و نویسندگان از اینکه او را «حجت عرب » و «حجةالاسلام » و «امام و علامه » بخوانند، ابایی نداشتند.
تا حدود 13 سالگی از ابن دبّاس به عنوان استاد خویش یاد کرده است ، پس از آن ابن خشاب در محضر استادان متعدد به فراگرفتن دانش های گوناگون پرداخت . لغت و ادب را از جوالیقی و حسن بن علی محولی فراگرفت . از ابوبکر ابن جُوامرد قطان ، علی بن ابی زید فصیحی و ابن شجری نحو آموخت .
و ابوالغنائم نَرْسی ، یحیی بن عبدالوهاب مَنْده ، ابوالقاسم بن حُصَین و ابوالعزّ بن کادش استادان حدیث او بودند. قرائت و نیز علوم قرآنی را افزون بر دو تن اخیر از ابوالقاسم سمرقندی ، ابوغالب بن بنّا و دیگران و علم فرائض (تقسیم ارث ) را از ابوبکر مرزوقی آموخت و نزد ابوبکر بن عبدالباقی انصاری به تحصیل حساب و هندسه پرداخت . علاوه بر اینان از بسیاری از استادان دیگر نیز بهره برده است .


کلمات دیگر: