کلمه جو
صفحه اصلی

ولدبیگی

فرهنگ فارسی

نام یکی از دهستانهای بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان و نیز نام طایفه ایست که در آن دهستان سکونت دارد . هوای دهستان سردسیر آب آن عموما شیرین و گواراست . این دهستان ۲۲ ده دارد که سکنه آنها ۳٠٠٠ تن میباشد . مراتع این دهستان در تابستان مورد استفاده طایفه ولدبیگی برای تعلیف احشام میباشد .

لغت نامه دهخدا

ولدبیگی. [ وَ ل َ ب َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. همچنین نام طایفه ای است که در آن دهستان سکونت دارند. این دهستان از 22 آبادی تشکیل شده و سکنه دائمی آن در حدود 3000 نفر است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

ولدبیگی. [ وَ ل َ ب َ ] ( اِخ ) طایفه ای از ایلات کرد ایران است. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 63 شود.

ولدبیگی . [ وَ ل َ ب َ ] (اِخ ) طایفه ای از ایلات کرد ایران است . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 63 شود.


ولدبیگی . [ وَ ل َ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان . همچنین نام طایفه ای است که در آن دهستان سکونت دارند. این دهستان از 22 آبادی تشکیل شده و سکنه ٔ دائمی آن در حدود 3000 نفر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


دانشنامه آزاد فارسی

وَلَدبِیگی
طایفه ای کرد در ایران، از ایل جاف جوانرود، در ناحیۀ ثلاث. سردسیر اینان در محال شانیکان و کوهستان بازان و گرمسیر آنان در نواحی منجه و چیکیران و سورمر و رازان و سرقلعه از توابع ذهاب قرار داشت. نام این طایفه از نام ولدبیگ، جد حکام موروثی ولدبیگی گرفته شده است. جمعیت این طایفه در سال های انقلاب مشروطه قریب ۵۰۰ ـ۶۰۰ خانوار بود. بسیاری از اینان از طوایف دیگر جاف نظیر تایشه به ولدبیگی ها پیوسته بودند. ولدبیگی ها در جریان انقلاب مشروطیت به خدمت سالارالدوله درآمدند و در لشکرکشی های او علیه مشروطیت و همچنین جنگ افروزی های انگلیس در غرب ایران شرکت داشتند. ولدبیگی ها به شجاعت و جنگاوری شهرت داشتند.


کلمات دیگر: