( اسم. پراگنیدن پراگندن ) پریشان کننده تار و مار کننده ولو کننده . یا پراگننده روشنایی . مفرق نور .
پراکننده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پراکننده. [ پ َ ک َ ن َ دَ / دِ ] ( نف ) پریشان کننده. متفرق کننده. تار و مار کننده. وِلوکننده. وِلاوکننده.
فرهنگ عمید
پریشان کننده، متفرق کننده.
کلمات دیگر: