کلمه جو
صفحه اصلی

درش

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی خیار باریک و دراز .
نوعی از خیار که آنرا کلونده و درشی نیز گویند

لغت نامه دهخدا

درش. [ دَ ] ( اِ ) پایگاه و طویله اسبان. ( برهان ) ( آنندراج ) :
جای علفش نه زین کهن درش
از خوشه چرخ و گوشه عرش.
خاقانی ( در صفت براق ).
|| در فرس باستان ( هخامنشی ) به معنی جرأت کردن و جسارت ورزیدن است. ( یسنا ص 136 ).

درش. [ دَ رَ ] ( اِ ) نوعی ازخیار است و آن باریک و دراز می شود. ( برهان ) ( از آنندراج ). نوعی از خیار که آنرا کلونده و درشی نیز گویند. ( الفاظالادویه ) ( جهانگیری ). و رجوع به درشی شود.

درش . [ دَ ] (اِ) پایگاه و طویله ٔ اسبان . (برهان ) (آنندراج ) :
جای علفش نه زین کهن درش
از خوشه ٔ چرخ و گوشه ٔ عرش .

خاقانی (در صفت براق ).


|| در فرس باستان (هخامنشی ) به معنی جرأت کردن و جسارت ورزیدن است . (یسنا ص 136).

درش . [ دَ رَ ] (اِ) نوعی ازخیار است و آن باریک و دراز می شود. (برهان ) (از آنندراج ). نوعی از خیار که آنرا کلونده و درشی نیز گویند. (الفاظالادویه ) (جهانگیری ). و رجوع به درشی شود.


فرهنگ عمید

طویله، اسطبل، جایگاه اسبان.

گویش مازنی

/derosh/ هر چیز نوک تیز - درفش کفشگری & بتکان - با چوب گردو چینی گردو چیدن ۳به شدت کتک بزن & صوتی برای ایستادن اسب

۱هر چیز نوک تیز ۲درفش کفشگری


۱بتکان ۲با چوب گردو چینی گردو چیدن ۳به شدت کتک بزن


صوتی برای ایستادن اسب


پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
پاره کن

از دریدن می آید


کلمات دیگر: