بالکل. [ بِل ْ ک ُل ل ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + ال + کل ) تماماً. سراسر. یکسره. همگی. ( فرهنگ رازی ). از همه جهت. بطور کلی. ( ناظم الاطباء ) : روزبروز آن آب کمتر میشود و هوا میگردد تا آنگاه که بالکل خشک شود. ( رساله کائنات جو ابوحاتم اسفزاری ). و رجوع به کل شود.