کلمه جو
صفحه اصلی

هنایش

فارسی به انگلیسی

effect, impact, impression, influence, lineament, Mark, sway


فرهنگ فارسی

هناییدن
تاثیر و اثر داده شده

فرهنگ معین

(هَ یِ ) (اِمص . ) تأثیر، اثر.

لغت نامه دهخدا

هنایش.[ هَِ ی ِ ] ( اِ ) تأثیر و اثر داده شده. ( برهان ).

دانشنامه عمومی

(هَ یِ)(اِ) اثری که بر کسی یا چیزی گذاشته شود و باقی مانَد.


پیشنهاد کاربران

هنایش یک واژه جعلی ( دروغین ) یا دساتیر است به این معنا که ریشه در کارواژه های زبان های ایرانی ندارد و من درآوردی است. از کاربرد این واژه پرهیز شود. شاید از زبانزد ( حنایش دیگر رنگی ندارد ) جعل شده باشد. این واژه های جعلی در ( برهان قاطع ) بسیارند که باید به ویرایش محمد معین مراجعه شود.

شاید ذکر این نکته بد نباشدکه:
احمد کسروی در �تاریخ مشروطه� این کلمه را ( با همان معنای تاثیر گذاردن ) زیاد به کار می برد.

شاید ذکر این نکته بی فایده نباشد که:
احمد کسروی در �تاریخ مشروطه� این واژه را ( با همان معنای تاثیر گذاردن ) زیاد به کار می برد

( هَ یِ ) ، �هَنایِش� واژه ای پارسی برابر �تاثیر� است.
می توان از آن کارواژه ی �هَناییدَن�، �هَنایَنده� ( آن چه تاثیر می گذارد، که می تواند برابر �تاثیر گذار� هم باشد. ) ، �هَناییده� ( آن چیز که بر آن تاثیر گذاشته می شود، که بهتر است برابر �تاثیر پذیر� ندانیمش. ) و. . . را بر پارسی اَفزایاند.

جایگزین پارسی تاثیر

در پاسخ به "نیک" باید بگم که تمام واژه های دنیا جعلی و دساتیری اند. بکار بردن واژه های نو در همه جای جهان امری روزمره و پذیرفته است

نه ( سجاد ملایی و دیگران. . . ) بین یک واژه ریشه دار با یک واژه برساخته ( بدون پیروی از بنیان های زبان شناختی ) زمین تا آسمان تفاوت هست. یک واژه کهن درختی است که ممکن است هزاران ریشه داشته باشد، آن هم در فرهنگ های گوناگون. همیشه نیاز به ساخت واژه های نو هست اما این واژه ها تا اندازه توان باید از سرمایه های خود آن زبان و بنیان و ساخت آن زبان پیروی کنند. درست است که ( هنایش ) از دیدگاه بیان زیباست اما اگر ما هنایش را در برابر اثر و تاثیر بپذیریم با ( موثر ) و ( تاثر ) و ( آثار ) و . . چه کنیم؟ هناینده و هناییده؟ آیا این واژه می تواند از پس ریشه عربی ( اثر ) و خویشاوندانش بر آید. پاسخ ( نه ) است چون واژه ریشه ندارد. از این گذشته نیازی نیست ما برای هر واژه نابجایی که به زبان ما راه یافته برابر بسازیم. باید با سرمایه های زبان خودمان پیش برویم. برای نمونه به جای ( خیلی اثر گذار بود ) می توان گفت ( خیلی کارا بود ) و. . . از سوی دیگر این کارواژه/فعل ( هناییدن ) بن واژه اش چیست؟ هنا ( حنایی که قدیم به سرشان می زدند یا حنا دختری در مزرعه؟ ) . از کجا آمده؟ بن دستوری ( فعل امر ) آن چیست؟ بهنا؟ فردوسی می گوید: از آغاز باید که دانی درست / سر مایه گوهران از نخست.

درود بر شما همه سروران گرامی . درخواست بنده از شما گرانمایگان اینست که تلاش کرده و برای واژگانی از این دست جایگزین درستی پیدا کنید . دریغم می آید که بگویم زبان پارسی کران مند است و توانایی جایگزینی واژگان بیگانه را ندارد . سپاس از شما .

درود برشما هندا در بختیاری یعنی نزدیکی . هنایش یعنی نزدیکی کردن، سکس
منابع• https://t.me/doodmaneloor

هَنایش یعنی به درون آیش، به درون آمدن. ساخت این برابرنهاد برای واژه �تاثیر� از طرف جناب آذرکیوان، که برسازنده این واژه است، نشان می دهد ایشان با پیشوند �هَن� که معنای درون و داخل و . . . را می رساند آشنا بوده است. به نگر می آید جناب آذرکیوان از این رو این واژه را برای �تاثیر� برگزیده است که در �تاثیر� انگار چیزی به درون ذهن و روان �تاثیرپذیرنده� می آید که او را بر انجام یا پرهیز از کاری وامی دارد.

پیشترها که برای واژه �واردات� برابری پیشنهاد کردم، درباره پیشوند �هن�سخن گفته ام که در اینجا آن را باز می گویم.

�هَن� که دیسه ی کهنترِ �اَن� می باشد، پیشوندی است که معنای درون و داخل و . . . را می رساند. برای نمونه: انباردن/انباشتن ( به درون آوردن بار ) که هنباردن/انباشتن بوده است، اَندر، اَنگاردن/اَنگاشتن که هنگاردن/هنگاشتن بوده است ( به معنای تصور کردن، نگاره ای را به درون ذهن آوردن و . . . ) ، انباز و انبازیدن که هَنباز و هَنبازیدن بوده است ( به معنای شریک و شریک شدن، به درون بازی و فعالیت کسی رفتن و . . . ) و نمونه های دیگر.
این که بنابر گفته دوستان، در لری بختیاری هنایش به چم مَرزِش ( =آمیزش جنسی ) است نیز گواه دیگری بر سخنان بنده است.


ولی در پایان باید بگویم که من پیشنهاد بهتر و برازنده تری دارم که در فرسته ی بعدی آن را بیان خواهم کرد.

پیشنهاد بنده این است.

هَنیزیدن/هَنیختن = تاثیر گذاشتن
هَنیزِش، هَنیزَندگی = تاثیرگذاری
هَنیزَنده = تاثیرگذار
هَنیخته = تاثیر گرفته، متاثر
هَنیختگی = تاثر، تأثیرپذیرفته
هَنیخته شدن = تاثیر پذیرفتن

واژه �هَنیزیدن� را اینگونه ساخته ام.
پیشوند �هَن� ( که درون و داخل و . . . را می رساند ) به علاوه ٔ واژهٔ �ایز� ( که به معنای اثر و ردپا است ) به علاوهٔ پسوند فعلساز �ایدن�. که در کل می شود اثر و ردپا نهادن در درون آدمی.

برای صرف این فعل در زمان گذشته نیز باید از �هنیختن� بهره برد. این الگو را می توان در نمونه های زیر دید.

مصدر بخش گذشته آموزیدن = آموختن
مصدر بخش گذشته آمیزیدن = آمیختن
مصدر بخش گذشته اندازیدن = انداختن
و . . .

از دوستان گرامی برای کم دقتی ام پوزش می خواهم. واژهٔ �ایز� به معنای رد پا که در �هنیزیدن� و �هنیزش� و . . . به کار گرفتم، واژه ای ترکی است. بنابراین آن واژه ها درست نیستند.

ولی در عوض در فرهنگ نفیسی ناظم الاطبا برای رد پا واژهٔ �آخ� آمده است. بنابراین با نگر به پیشوند �هن� که معنای درون و داخل و . . . را می رساند و پیشتر به تفصیل توضیح داده شد، می توان �هَناخ� را برای اثر، تاثیر ( در همان معنای اثر نه به معنای اثرگذاری ) و �هَناختن/هنازیدن� را برای تاثیر گذاشتن و �هَنازِش� را برای تاثیر ( به معنای اثرگذاری ) به کار گرفت.

از طرفی �آزیدن� نیز ریخت دیگری از آژیدن و آجیدن است و به چم سوزن زدن، سوراخ کردن، منقور و مضرس کردن سطح سنگ و . . . آمده است. اگر پیشوند �هن� را به آن بیفزاییم به خوبی معنای اثر گذاشتن از آن هویدا می گردد.

بنابراین:


هَناخ = اثر، تاثیر ( به همان معنای اثر نه به معنای اثرگذاری )
هَناختن/هَنازیدن = اثر گذاشتن
هَنازِش = تاثیر ( به معنای اثرگذاری )
هَناخته = تاثیر گرفته، متاثر
هَناختگی = تاثیر گرفتگی، تاثر
هَناخ پذیر = تاثیرپذیر
هناخ پذیری = تاثیرپذیری


کلمات دیگر: