مستاجر , ساکن , مسافر (مهمانخانه) , مهماندار
نزیل
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
مهمان، مهمان فرود آمده، طعام بابرکت، نزلائ جمع
( صفت ) ۱ - فرود آمده مقیم : نزیل نجف اشرف .۲ - مهمان .۳ - طعام بابرکت .
( صفت ) ۱ - فرود آمده مقیم : نزیل نجف اشرف .۲ - مهمان .۳ - طعام بابرکت .
فرهنگ معین
(نَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - فرود آمده یا مقیم . ۲ - مهمان . ۳- طعام با برکت .
لغت نامه دهخدا
نزیل. [ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) مهمان فرودآینده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مهمان وار[ د ]. ( فرهنگ نظام ). ضیف. مهمان. ( از اقرب الموارد ). مهمان. ( دهار ) :
به مجلس گر نزیل جود خویش است
کجا یارم که نزل دون فرستم.
به مجلس گر نزیل جود خویش است
کجا یارم که نزل دون فرستم.
خاقانی.
یک بار دیگر این نزیل منزل خود را نزلی ده. ( سندبادنامه ص 169 ). || آنکه باتو در یک خانه فرودآید: هو نزیلی ؛ ینزل معی فی البیت. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). ج ، نُزَلاء. || ثوب نزیل ؛ جامه کامل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || طعام بابرکت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).فرهنگ عمید
۱. مهمان، مهمان فرود آمده.
۲. طعام بابرکت.
۲. طعام بابرکت.
کلمات دیگر: