( پر آهو ) ( صفت ) پر عیب .
پراهو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( پرآهو ) پرآهو. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پرعیب :
کسی را کجا دل پرآهو بود
روانش ز مستی به نیرو بود
به بیچارگان بر ستم سازد اوی
گر از جبرگردن برافرازد اوی.
وزو باغ شاهی پرآهو شود.
روان و خرد را پرآهو کنی.
کسی را کجا دل پرآهو بود
روانش ز مستی به نیرو بود
به بیچارگان بر ستم سازد اوی
گر از جبرگردن برافرازد اوی.
فردوسی.
اگر دیر ماند بنیرو شودوزو باغ شاهی پرآهو شود.
فردوسی.
بگفتار بی بر چو نیروکنی روان و خرد را پرآهو کنی.
فردوسی.
فرهنگ عمید
( پرآهو ) پرعیب: به گفتار بی بر چو نیرو کنی / روان و خرد را پرآهو کنی (فردوسی: لغت نامه: پرآهو ).
دانشنامه عمومی
پراهو روستایی است در شهرستان جَهرُم در استان فارس ایران.
درگاه ملی آمار ایران. بازدید: ژوئن ۲۰۱۰.
بلندا، جایگاه و دیگر نام ها
این روستا در دهستان جلگاه در بخش مرکزی شهرستان جهرم قرار دارد. جمعیت این روستا در سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ برابر با ۲۷ نفر بود.
درگاه ملی آمار ایران. بازدید: ژوئن ۲۰۱۰.
بلندا، جایگاه و دیگر نام ها
این روستا در دهستان جلگاه در بخش مرکزی شهرستان جهرم قرار دارد. جمعیت این روستا در سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ برابر با ۲۷ نفر بود.
wiki: پراهو
کلمات دیگر: