کلمه جو
صفحه اصلی

افتاب رو

فارسی به انگلیسی

exposed to the sun, sunlit

فارسی به عربی

مشمس

مترادف و متضاد

sunny (صفت)
روشن، خوشحال، تابناک، افتابی، افتاب رو، رو بافتاب

فرهنگ فارسی

( آفتاب رو ) ( اسم ) جایی که آفتاب بر آن تابد آفتابگیر مقابل نسا نسار نسر.
جائیکه آفتاب بر آن تابد

لغت نامه دهخدا

( آفتاب رو ) آفتاب رو. ( اِ مرکب ) جائی که آفتاب بر آن تابد. بَرآفتاب. آفتاب گاه. مشراق.مشرقه. بتو. مقابل نَسا، نَسار، نَسَر :
در موسم زمستان سعدی دو چیز خواهد
با روی ْآفتابی در آفتاب روئی .
سعدی.
|| ( ( ص مرکب ) با روئی چون آفتاب. با صورتی سخت جمیل.

فرهنگ عمید

( آفتاب رو ) هر جای روبه آفتاب که آفتاب بر آن می تابد، آفتاب گیر.
کسی که رویش مانند آفتاب باشد، خوب رو، خوشگل، زیبا.

دانشنامه عمومی

آفتابرو. آفتابرو یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان الویر واقع شده است. براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، آفتابرو ۸۷ نفر جمعیت دارد.
فهرست روستاهای ایران

گویش مازنی

( آفتاب رو ) /aaftaabe roo/ جای آفتاب گیر


کلمات دیگر: