پدر بطنی است که آنها را افاکل خوانند .
افکل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
افکل. [ اَ ک َ ] ( ع اِ ) لرزه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، اَفاکِل. ( مهذب الاسماء ): یقال : اخذه افکل ؛ اذا ارتعد من برد او خوف. ( ناظم الاطباء ). || گروه. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ): یقال : قد جاؤا بافکلهم. ( ناظم الاطباء ). || فوج. ( ناظم الاطباء ). و قولهم افاکیل من کذا، ای افواج منه. ( منتهی الارب ). || نام مرغی که آنرا اجیل هم گویند. ( ناظم الاطباء ).
افکل. [ اَ ک َ ] ( اِخ ) پدر بطنی است که آنها را افاکل خوانند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نام اسب تزال بن عمرو مرادی است. ( منتهی الارب ).
افکل. [ اَ ک َ ] ( اِخ ) پدر بطنی است که آنها را افاکل خوانند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نام اسب تزال بن عمرو مرادی است. ( منتهی الارب ).
افکل . [ اَ ک َ ] (اِخ ) پدر بطنی است که آنها را افاکل خوانند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نام اسب تزال بن عمرو مرادی است . (منتهی الارب ).
افکل . [ اَ ک َ ] (ع اِ) لرزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، اَفاکِل . (مهذب الاسماء): یقال : اخذه افکل ؛ اذا ارتعد من برد او خوف . (ناظم الاطباء). || گروه . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء): یقال : قد جاؤا بافکلهم . (ناظم الاطباء). || فوج . (ناظم الاطباء). و قولهم افاکیل من کذا، ای افواج منه . (منتهی الارب ). || نام مرغی که آنرا اجیل هم گویند. (ناظم الاطباء).
گویش مازنی
/afkal/ نام پرنده ای که زیستگاه آن حاشیه رودها و مزارع می باشد
نام پرنده ای که زیستگاه آن حاشیه رودها و مزارع می باشد
کلمات دیگر: