کلمه جو
صفحه اصلی

اغز

عربی به فارسی

تاخت و تاز کردن در , هجوم کردن , تهاجم کردن , حمله کردن بر , تجاوز کردن


فرهنگ فارسی

( آغز ) ( اسم ) شیرماک آغوز
شیر ماک
کمیل بن اغز . بربری است

فرهنگ معین

( آغز ) (غُ ) ( اِ. ) نک آغوز.

لغت نامه دهخدا

( آغز ) آغز. [ غ ُ ] ( اِ ) شیرماک. رجوع به آغوز شود.
اغز. [ اُ ] ( اِخ ) طائفه ای از ترکمانان که در شمال دریاچه ارال و حدود مصب رودهای سیحون و جیحون و دشت میان دریای ارال و خزر سکنی داشتند.و سپس جمعی از آنان را سامانیان در بلاد شمال ماورأالنهر جای دادند و سلجوقیان عشیره ای از همین قبیله اند و همچنین ترکان عثمانی عشیره کوچکی از آنان اند.

اغز. [ اَ غ َزز ] ( اِخ ) کمیل بن اغز. بربری است. ( منتهی الارب ). کمیل بن اغز، معروف است. ( شرح قاموس ). و اغز اصل کلمه غز است. ( یادداشت بخط مؤلف ). کلمه ایست که مسلمانان ، قبیله ترک اغز را بدان می نامیدند. ( از حاشیه برهان چ معین ذیل کلمه غز ). و رجوع به دائرةالمعارف اسلام و همین لغت نامه ذیل غز شود.

اغز. [ اَ غ َزز ] (اِخ ) کمیل بن اغز. بربری است . (منتهی الارب ). کمیل بن اغز، معروف است . (شرح قاموس ). و اغز اصل کلمه غز است . (یادداشت بخط مؤلف ). کلمه ایست که مسلمانان ، قبیله ٔ ترک اغز را بدان می نامیدند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ذیل کلمه ٔ غز). و رجوع به دائرةالمعارف اسلام و همین لغت نامه ذیل غز شود.


اغز. [ اُ ] (اِخ ) طائفه ای از ترکمانان که در شمال دریاچه ٔ ارال و حدود مصب رودهای سیحون و جیحون و دشت میان دریای ارال و خزر سکنی داشتند.و سپس جمعی از آنان را سامانیان در بلاد شمال ماورأالنهر جای دادند و سلجوقیان عشیره ای از همین قبیله اند و همچنین ترکان عثمانی عشیره ٔ کوچکی از آنان اند.


دانشنامه آزاد فارسی

اُغُز
رجوع شود به:غز

گویش مازنی

/aghoz/ گردو

گردو



کلمات دیگر: