مترادف مستبد : استبدادگرا، خودخواه، خودرای، خودسر، خودکامه، دیکتاتورماب، دیکتاتورمنش، زورگو، قلدر، لجوج، مطلق العنان، استبدادطلب، یک دنده
متضاد مستبد : دموکرات، دموکرات منش، مردم گرا
برابر پارسی : خودکامه، خودرای، خودسر، خیره سر
despotic, arbitrary
absolute, authoritarian, arbitrary, autocratic, despotic, dictatorial, stern, strongman, tyrannical, tyrannous, tyrant
طرفدار تمرکز قدرت در دست يکنفر يا يک هيلت , طرفدار استبداد , حاکم مطلق , سلطان مستبد , سلطان مطلق , يکه تاز , وابسته بحکومت يکه تازي , داراي حکومت مطلقه وديکتاتوري , ستمگر , حاکم ستمگر يا مستبد , سلطان ظالم
ستم پيشه , خورد کننده , ناراحت کننده , غم افزا
استبدادگرا، خودخواه، خودرای، خودسر، خودکامه، دیکتاتورماب، دیکتاتورمنش، زورگو، قلدر، لجوج، مطلقالعنان، استبدادطلب، یکدنده، ≠ دموکرات، دموکراتمنش، مردمگرا
کسی که با استبداد حکومت میکند