کلمه جو
صفحه اصلی

بجناک

فرهنگ فارسی

نام کوهی است بر مشرق روس .

لغت نامه دهخدا

بجناک. [ ب ِ ] ( اِخ ) نام کوهی است بر مشرق روس. ( حدود العالم ).

دانشنامه آزاد فارسی

بِجِناک
(یا: پَچَنک؛ بجنک؛ پچنه؛ پَچناک؛ در لغت به معنی «نیکو کوشد و جِدّ نماید») قبیله ای بزرگ و قدیمی از ترکان غُز. اینان در طول نیمۀ اول هزارۀ اول میلادی تحت فشار قرلقان و دیگر قبایل غُز از حوضه های رودخانۀ سیحون و دریاچۀ آرال به اطراف کوهستان اورال و رودخانه های گوریف و ولگا مهاجرت کردند و جنوب روسیه را تا مصبِّ رودخانه دانوب طی چند مرحله تصرّف کردند و مجارها را به آن سوی کوه های کارپات هزیمت دادند. دولت های کیف و روم شرقی از این مردم آسیب های فراوان دیدند. سویاتوسلاو دلاور، پادشاه کیف (۹۶۴ـ۹۷۲م)، به دست بجناک ها کشته شد. اینان در جنگ ملازگرد (۴۶۳ق/۱۰۷۱م) میان الب ارسلان سلجوقی و رومانوس چهارم از سپاه روم جدا شدند و به الب ارسلان پیوستند و موجب شکست رومیان و اسارت امپراتور شدند. حملات قپچاق ها به این مردم مانع از سقوط قسطنطنیه شد. ورود قپچاق ها به روسیه، خروج بجناک ها را در پی داشت. آنان یا به قپچاق ها پیوستند و یا به خدمت دولت های کیف و بیزانس درآمدند و یا به مجارستان گریختند.


کلمات دیگر: