دهستان مرکزی که از پانزده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده .
جویمند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جویمند. [ م َ ] (اِخ ) دهستان مرکزی که از پانزده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 19293 تن می باشد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
جویمند. [ م َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است در گناباد که مرکز ادارات دولتی است ، این قصبه از چهار دهستان بنام زیبد، کاخک ، مرکزی و بیدخت تشکیل شده . محصول آن غلات ، بنشن ، زعفران ، ابریشم ، زیره ، انواع میوه جات . جمع قراء 53 و جمعیت آن در حدود 42945 تن میباشد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
جویمند. [ م َ ] ( اِخ ) قریه بزرگی است در گناباد که مرکز ادارات دولتی است ، این قصبه از چهار دهستان بنام زیبد، کاخک ، مرکزی و بیدخت تشکیل شده. محصول آن غلات ، بنشن ، زعفران ، ابریشم ، زیره ، انواع میوه جات. جمع قراء 53 و جمعیت آن در حدود 42945 تن میباشد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
جویمند. [ م َ ] ( اِخ ) دهستان مرکزی که از پانزده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 19293 تن می باشد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
جویمند. [ م َ ] ( اِخ ) دهستان مرکزی که از پانزده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 19293 تن می باشد. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
کلمات دیگر: