کلمه جو
صفحه اصلی

سیف


مترادف سیف : تیغ، حسام، شمشیر

فارسی به انگلیسی

C.I.F., cif


sword


فرهنگ اسم ها

اسم: سیف (پسر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: seyf) (فارسی: سِيف) (انگلیسی: seyf)
معنی: شمشیر، ساحل دریا، ساحل رود، کناره ی دریا

(تلفظ: seyf) (عربی) (در قدیم) شمشیر ؛ ساحل دریا ، کناره‌ی دریا .


مترادف و متضاد

تیغ، حسام، شمشیر


فرهنگ فارسی

اسفرنگی سیف الدین اعرج شاعر ایرانی (قر.۶ ه. ) از مردم اسفرنگ بود بهمین سبب او را سیف اسفرنگی یا سیف اسفرنگ گویند. وی بخوارزم رفت و بدربار خوارزمشاهیان از عهد ایل ارسلان تا عهد سلطان محمد خوارزمشاه اختصاص داشت و نیز سنجر سلجوقی و خسرو ملک غزنوی و محمود بن محمد ارسلان را که پس از سنجر بجای او نشست مدح گفته است . وفات در اواخر قرن ششم اتفاق افتاده.
نوعی ماهی دریایی که منقاردرازی شبیه شمشیردارد، شمشیر، اسیاف جمع، ساحل، دریا، ساحل دریا، ساحل رود، اسیاف جمع
( اسم ) شمشیر ماهی .
موی دم اسب . یا ساحل دریا و ساحل رودبار یا هر ساحل که باشد یا ساحل دریای عمان .

فرهنگ معین

(سَ یا س ) [ ع . ] (اِ. ) شمشیر.

لغت نامه دهخدا

سیف . [ س َ ] (ع مص ) شمشیر زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بشمشیر کسی را زدن . (آنندراج ) : به آداب سیف و سنان مرتاض گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || شکافته شدن . (از منتهی الارب ): سافت یده ؛ شکافته شد دست او و ریشه گرفت گرداگرد ناخن او. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || (اِ) شمشیر. ج ، سیاف ، سیوف . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) : السیف و الرمح و النشاب و الوتر. (تاریخ بیهقی ).
- سیف دالق ؛ شمشیر که در نیام نایستد. (مهذب الاسماء).
- سیف ذرب ؛ شمشیر بران . (مهذب الاسماء).


سیف . [ س َ / سی ] (ع اِ) ماهی . (منتهی الارب ). قسمی از ماهی . (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه ) (آنندراج ). || موی دم اسب . (منتهی الارب ) (فهرست مخزن الادویه ) (آنندراج ). || ساحل دریا و ساحل رودبار یا هر ساحل که باشد یا ساحل دریای عمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ساحل دریا و ساحل رودبار و هر ساحل که باشد. (ناظم الاطباء). کناره ٔ دریا. (مهذب الاسماء): رکن جنوبی پارس به دریا است که بر حدود کرمان است و سرحد آن نواحی هزووسیف است بر ساحل دریا. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 121).
- سیف الطویل ؛ ساحل دریای بربر. و آنچه از آن متصل است نهایت دور از آب . (منتهی الارب ).
|| آنچه بن شاخه های درخت چفسیده باشد مانندلیف و آن ردی تر از لیف است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


سیف. [ س َ ] ( ع مص ) شمشیر زدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). بشمشیر کسی را زدن. ( آنندراج ) : به آداب سیف و سنان مرتاض گشته. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || شکافته شدن. ( از منتهی الارب ): سافت یده ؛ شکافته شد دست او و ریشه گرفت گرداگرد ناخن او. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || ( اِ ) شمشیر. ج ، سیاف ، سیوف. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ) : السیف و الرمح و النشاب و الوتر. ( تاریخ بیهقی ).
- سیف دالق ؛ شمشیر که در نیام نایستد. ( مهذب الاسماء ).
- سیف ذرب ؛ شمشیر بران. ( مهذب الاسماء ).

سیف. [ س َ / سی ] ( ع اِ ) ماهی. ( منتهی الارب ). قسمی از ماهی. ( ناظم الاطباء ) ( فهرست مخزن الادویه ) ( آنندراج ). || موی دم اسب . ( منتهی الارب ) ( فهرست مخزن الادویه ) ( آنندراج ). || ساحل دریا و ساحل رودبار یا هر ساحل که باشد یا ساحل دریای عمان . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ساحل دریا و ساحل رودبار و هر ساحل که باشد. ( ناظم الاطباء ). کناره دریا. ( مهذب الاسماء ): رکن جنوبی پارس به دریا است که بر حدود کرمان است و سرحد آن نواحی هزووسیف است بر ساحل دریا. ( فارسنامه ابن البلخی ص 121 ).
- سیف الطویل ؛ ساحل دریای بربر. و آنچه از آن متصل است نهایت دور از آب. ( منتهی الارب ).
|| آنچه بن شاخه های درخت چفسیده باشد مانندلیف و آن ردی تر از لیف است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

ساحل دریا، ساحل رود.
شمشیر.

ساحل دریا؛ ساحل رود.


دانشنامه عمومی

سیف می تواند به موارد زیر اشاره کند:
شمشیر
تپه های ماسه ای طولی که با ریگ روان ایجاد می شوند
کاپا شکارچی (سیف)، ستاره ای در صورت فلکی شکارچی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سیف (ابهام زدایی). سیف ممکن است در این معانی و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • شمشیر، ابزاری تیز و برنده • سیف بن حارث جابری، یکی از شهدای کربلا• سیف بن مالک عبدی، یکی از شهدای کربلا• سیف بن مالک نمیری، یکی از شهدای کربلا• سیف بن سلطان یعربی، از مجاهدان عمان در قرن دوازدهم هجری/ هجدهم میلادی
...

واژه نامه بختیاریکا

( انگ ) ؛ ایمن؛ فنس؛ حفاظت اطراف

جدول کلمات

شمشیر

پیشنهاد کاربران

شمشیر برنده


کلمات دیگر: