اسم: جهن (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: jahn) (فارسی: جهن) (انگلیسی: jahn)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر افرسیاب تورانی
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر افرسیاب تورانی
جهن . [ ج َ ] (اِ) نفس کل . (برهان ).
فردوسی .
جهن . [ ج ُ ] (ع اِ) مسیر دریا مقدار پرتاب تیر که بدشت نرسیده باشد، و آنکه بدشت متصل شده باشد آنرا شِعْب میگویند. (منتهی الارب ). الزربة فی البحر غیرمتصلة بالبر مقدار غلوة فاذا اتصلت الی البر فهی شعب . (اقرب الموارد).
جهن .[ ج َ ] (ع اِمص ) درشتی روی و ترشی آن . (منتهی الارب )(ذیل اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || (ص ) درشت روی . (ذیل اقرب الموارد) (از لسان العرب ).
جهان١#NAME?