کلمه جو
صفحه اصلی

هشتم

فارسی به انگلیسی

eighth

فرهنگ فارسی

عدد ترتیبی برای هشت

لغت نامه دهخدا

هشتم. [ هََ ت ُ ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) آنچه در مرتبه هشت قرار گیرد، پیش از نُه و پس از هفت.

فرهنگ عمید

آنچه در مرتبۀ هشت واقع شده.

دانشنامه عمومی

گذاشتم.


جدول کلمات

ثامن

پیشنهاد کاربران

ثامن - الثامن

هشتم علاوه بر عدد هشتم یه معنی محاوره ای دیگه داره که بومیان مرکزی ایران بکار میبرن خصوصا قدیمی ترا
از فعل "هَشتَن" به معنای گذاشتن یا قرار دادن
مثلا کتابارو هشتم اونجو ( اونجا ) ( با لهجه ) : گذاشتم اونجا
همینطور "هانیش" از همین فعل میاد یعنی بشین
مترادفش "بَنیش" میاد یعنی بشین
خو بنیش روله ( روله میشه عزیز دل یا بَبه )
خود "بَبَه" میشه کوچیک یا بچه مثلا : زمان ما اینجوری بود بَبَم
مخالف هانیش میشه "وَخی" یعنی پاشو
مثال : وَخی بریم خزینه ( حمام قدیمیا )


کلمات دیگر: