کلمه جو
صفحه اصلی

مروا


مترادف مروا : تفال خیر، فال نیک

متضاد مروا : مرغوا

فارسی به انگلیسی

good omen

فرهنگ اسم ها

اسم: مروا (دختر) (فارسی) (تلفظ: morvā) (فارسی: مروا) (انگلیسی: morva)
معنی: تفأل، فال نیک، دعای خیر، ( در قدیم ) فال خوب در مقابلِ مرغوا، پهلوی فال نیک و دعای خیر

(تلفظ: morvā) (در قدیم) فال خوب در مقابلِ مرغوا .


مترادف و متضاد

تفال‌خیر، فال‌نیک ≠ مرغوا


فرهنگ فارسی

تفال، فال نیک ، دعای خیر، ضد مرغوا
( اسم ) فال نیک تفال خیر مقابل مرغوا : آری چو پیش آید قضا مرواشود چون مرغوا جای شجر گیرد گیا جای طرب گیرد شجن ( معز )
اسم هندی مرزنجوش

فرهنگ معین

(مُ ) [ په . ] (اِ. ) فال نیک ، دعای خیر. مقابل مرغوا.

لغت نامه دهخدا

مروا. [ م َرْ ] ( اِ ) اسم هندی مرزنجوش است. ( از مخزن الادویة ).

مروا. [ م ُرْ ] ( اِ ) فال نیک و دعای خیر. ( جهانگیری ) ( برهان ). فال نیک. ( غیاث ). فال نیکو.( اوبهی ) ( آنندراج ). دعا. دعای خیر. نیک سگالی. نیک اندیشی. مرحبا. تحسین مقابل مرغوا، نفرین :
روزه به پایان رسید و آمد نوعید
هر روزبر آسمانْت بادا مروا.
رودکی.
( از فرهنگ اسدی اقبال ص 5 وشرح احوال رودکی ص 1037 ).
نفرین کند به من بر، دارم به آفرین
مروا کنم بدو بر، دارد به مرغوا.
بوطاهر خسروانی.
روزه بپایان رسید و آمد نوعید
دیر زی و شاد و نیک بادت مروا.
بهرامی ( از لغت نامه اسدی چ آلمان ص 4 ).
لب بخت پیروز را خنده ای
مرا نیز مروای فرخنده ای.
عنصری.
بدو گفت داریم ما هرکسی
بدین گاو مروای فرخ بسی.
اسدی.
نیابد آفرین آن کس که گردونش کند نفرین
نیابد مرغوا آن کس که یزدانش دهد مروا.
قطران.
گردد از مهرتو نفرین موالی آفرین
گردد از کین تو مروای معادی مرغوا.
قطران.
آسمان و تن از ایشان در جهان پیدا شود
تا نجوم فضل را می مرکز مروا شود.
( منسوب به ناصرخسرو ).
مرغوا بر ولی شود مروا
آفرین بر عدو شود نفرین.
معزی.
آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا
جای شجن گیرد گیا، جای طرب گیرد شجن.
معزی.
از خاک صفا، صفا پذیری
مروا ز جبال مروه گیری.
خاقانی.
- مروای نیک ؛ فال نیک. ( برهان ).
- || نام لحنی است از سی لحن باربد. ( آنندراج ). لحن بیست و دوم از سی لحن باربد. ( برهان ).
چوبرمروای نیک انداختی فال
همه نیک آمدی مروای آن سال.
نظامی.

مروا. [ م َرْ ] (اِ) اسم هندی مرزنجوش است . (از مخزن الادویة).


مروا. [ م ُرْ ] (اِ) فال نیک و دعای خیر. (جهانگیری ) (برهان ). فال نیک . (غیاث ). فال نیکو.(اوبهی ) (آنندراج ). دعا. دعای خیر. نیک سگالی . نیک اندیشی . مرحبا. تحسین مقابل مرغوا، نفرین :
روزه به پایان رسید و آمد نوعید
هر روزبر آسمانْت بادا مروا.

رودکی .


(از فرهنگ اسدی اقبال ص 5 وشرح احوال رودکی ص 1037).
نفرین کند به من بر، دارم به آفرین
مروا کنم بدو بر، دارد به مرغوا.

بوطاهر خسروانی .


روزه بپایان رسید و آمد نوعید
دیر زی و شاد و نیک بادت مروا.

بهرامی (از لغت نامه اسدی چ آلمان ص 4).



لب بخت پیروز را خنده ای
مرا نیز مروای فرخنده ای .

عنصری .


بدو گفت داریم ما هرکسی
بدین گاو مروای فرخ بسی .

اسدی .


نیابد آفرین آن کس که گردونش کند نفرین
نیابد مرغوا آن کس که یزدانش دهد مروا.

قطران .


گردد از مهرتو نفرین موالی آفرین
گردد از کین تو مروای معادی مرغوا.

قطران .


آسمان و تن از ایشان در جهان پیدا شود
تا نجوم فضل را می مرکز مروا شود.

(منسوب به ناصرخسرو).


مرغوا بر ولی شود مروا
آفرین بر عدو شود نفرین .

معزی .


آری چو پیش آید قضا مروا شود چون مرغوا
جای شجن گیرد گیا، جای طرب گیرد شجن .

معزی .


از خاک صفا، صفا پذیری
مروا ز جبال مروه گیری .

خاقانی .


- مروای نیک ؛ فال نیک . (برهان ).
- || نام لحنی است از سی لحن باربد. (آنندراج ). لحن بیست و دوم از سی لحن باربد. (برهان ).
چوبرمروای نیک انداختی فال
همه نیک آمدی مروای آن سال .

نظامی .



فرهنگ عمید

تفٲل، فال نیک: لب بخت پیروز را خنده ای / مرا نیز مروای فرخنده ای (عنصری: ۳۶۲ ).
* مُروای نیک: (موسیقی ) [قدیمی] از الحان سی گانۀ باربد: چو بر مروای نیک انداختی فال / همه نیک آمدی مروای آن سال (نظامی۱۴: ۱۸۰ ).

تفٲل؛ فال نیک: ◻︎ لب بخت پیروز را خنده‌ای / مرا نیز مروای فرخنده‌ای (عنصری: ۳۶۲).
⟨ مُروای نیک: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سی‌گانۀ باربد: ◻︎ چو بر مروای نیک انداختی فال / همه نیک آمدی مروای آن سال (نظامی۱۴: ۱۸۰).


دانشنامه عمومی

مروا ممکن است در یکی از معانی زیر به کار رود:
مروا، چشمه ای در توابع بخش مرکزی شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان

(گویش محلی مرکز استان فارس) فال بد.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَرُّواْ: گذشتند -عبورکردند
معنی کِرَامٍ: بزرگواران -ارجمندان (در عبارت "وَإِذَا مَرُّواْ بِـﭑللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَاماً"معنای اینکه بگوییم فلانی از فلان عمل زشت تکرم دارد این است که : از چنین عملی منزه است ، و نفس خویش را از آلودگی به امثال آن منزه میدارد )
ریشه کلمه:
مرر (۳۴ بار)

مَرّ و مُرُور به معنی رفتن و گذشتن است. «مَرَّ الرَّجُلُ مَرّاً وَ مُرُوراً: جازَ وَ ذَهَبَ» . کشتی را می‏ساخت و هر وقت جمعی از قومش بر او می‏گذشتند او را مسخره می‏کردند. * . ظاهراً «مَرّ» در تقدیر «مَرَّ عَلی غَیِّهِ» است یعنی چون گرفتاریش را از بین بردیم به گمراهی‏اش ادامه می‏دهد گویا ما را برای گرفتاری خویش نخوانده است. ایضاً آیه . یعنی چون با او مقاربت کرد بار خفیفی برداشت و حمل را ادامه داد. * . آنانکه در باطل حاضر نشوند و چون بلغوی گذشتند محترمانه و بی‏آنکه آلوده بشوند می‏گذرند. مُسْتَمِر: (به صیغه فاعل) ثابت و دائمی. «اِسْتَمَرَّ الشَّیْ‏ءُ: دامَ و ثَبَتَ». . و اگر معجزه‏ای دیدند گویند سحر دائمی (و سحر بعد از سحر) است. بعضی آن را محکم و قوی گفته‏اند. *** مَرارَة به معنی تلخی است . بلکه قیامت وعده آنهاست و قیامت بلای بزرگتر و تلختر است. مَرَّة: (به فتح اوّل) دفعه. گوئی آن یک مرور از زمان است . . . مِرَّة (به کسر میم) قوّه و نیرو و عقل و حالت و مستمر است . شاید مراد از مِرَّة نیرو یا بصیرت و عقل باشد یعنی: او را فرشته پر قوت تعلیم داده که صاحب بصیرت است که به پا خواست و نمایان شد.

واژه نامه بختیاریکا

( مروا * ) عهده؛ توان؛ گمان

پیشنهاد کاربران

مروا ب معنی دعای خیر هست ومن افنخار میکنم ک اسم دخترم را مروا گذاشتم خیلی اسم خاص و دوست داشتنی هست

مروا : /morvā/ مُروا : ( در قدیم ) فال خوب در مقابلِ مرغوا. مُروا : فال نیک . دعای خیر . تحسین . مرحبا . نیک اندیش . خبرخوش . مَروا یا مُروا نامی برای زنان می باشد که ریشه آن فارسی پهلوی بوده و به معنای فال نیک و دعای خیر به کار می رود.

مجازا به طور مطلق؛ ( بخت و اقبال ) هم آمده است؛ چه نیک و چه بد؛

( چو بر مروای نیک انداختی فال
همه نیک آمدی مروای آن سال )
نظامی

مروا به معنی فال نیک است اسم های دختر های من مروا و آوا است

برگرفته از کوه مَروه در مکه - کوهی کم ارتفاع در ضلع شرقی مسجد الحرام - حضرت هاجر، همسر حضرت ابراهیم ( ع ) برای یافتن آب برای کودکش حضرت اسماعیل ( ع ) بین این کوه وکوه صفا دویده است - ودرزمان حضرت آدم حضرت حوا بالای کوه مروه وحضرت آدم بالای کوه صفا ایستاده بودند

نام کوهی کم ارتفاع در مکه - وقتی حضرت آدم و حضرت حوا به زمین آمدند حضرت آدم رو ی کوه صفا و حضرت حوا روی کوه مروه قرار گرفت - همچنین مروا معادل مروه است - اسمی بی تا برای دخترانMarwa

مروا به معنی مروارید


کلمات دیگر: