کلمه جو
صفحه اصلی

امیر منصــور

فرهنگ اسم ها

اسم: امیر منصــور (پسر) (عربی) (تلفظ: a.-mansur) (فارسی: اميرمنصور) (انگلیسی: amir-mansur)
معنی: ترکیب دو اسم امیر و منصور ( پادشاه و پیروز )، امیر و پادشاه مظفر و پیروز، فرمانده ی فاتح و کامکار

فرهنگ فارسی

منصور بن نوح پادشاه سامانی بود

لغت نامه دهخدا

امیرمنصور. [ اَ می م َ ] ( اِخ ) منصوربن نوح ، پادشاه سامانی بود. رجوع به منصور... و سامانیان شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] غیاث الدین امیر منصور فرزند امیر صدر دشتکی شیرازی یکی از بزرگان علماء و دانشمندان معروف قرن دهم هجری است که در فقه ادبیات عرب و مخصوصا در حکمت و کلام و منطق و فلسفه مهارت داشت امیر منصور از سنین کودکی در حضور پدر حکیمش و اعلام مختلف شیراز بهره مند بود و قبل از تکلیف در عداد فضلای شاگردان پدر و علامه دوانی قرار گرفت سبط او صاحب سلافه العصر شرحی از اوصاف و فضائل علمی و عملی امیر منصور و پدرش امیر صدرا که در عداد دانشمندان بزرگ عصر خویشند بر شمرده و دیگر صاحب تراجم همگان در مورد این دو شخصیت به زیبائی قلم فرسائی نموده اند. قاضی شهید صاحب مجالس او را به عنوان استاد بشر خاتم حکما و پناه علما توصیف نمود سپس اضافه می کند اگر کلیه حکمای دوران چون ارسطو و افلاطون مواجه با او بودندی افتخار مجالست و ملازمت با او را نمودندی امیر منصور در نوجوانی احاطه به مسائل فلسفی و کلامی داشت و در مباحثه با امثال علامه دوانی گاه گوی سبقت را در میدان مناظره می ربود. در بیست سالگی به درجه اجتهاد رسید و از علوم عقلی و نقلی فارغ گشت وشهرۀ آفاق گردید در زمان سلطان حسین بایقرا و طهماسب صفوی صدارت سلاطین و نظارت به امور مملکتی و شرعی مردم با او بود و مدتها در قزوین و آذربایجان و بلاد مختلف ایرانی به مصاحبت با مرحوم محقق ثانی و همکاری با او در امور مختلف مملکت نظارت داشتند و ماهها با یکدیگر مباحثات علمی و مطالعه کتب همدیگر می نمودند اما پس از مدتی بعد از فوت امیر صد امیر منصور از مشاغل دولتی به کلی کنار رفت و در شیراز با تدریس و رسیدگی به امور شرعی مردم تا آخر عمر با اشتغال داشت تألیفات او بیشتر در علوم فلسفی و کلامی و الهیات است از آثار معروف اوست شرح هیاکل در فلسفه، حجة الکلام در معاد، حاشیه شرح عضدی، حواشی او بر الهیات شفا و شرح اشارات، و کشاف در حکمت، معالم الشفا در طب، تعدیل میزان در منطق، لوامع و معارج در هیئت، و اخلاق منصوری، و حواشی او برکتب علامه دوانی.


کلمات دیگر: