مترادف افضل : برتر، بهتر، فاضل تر
برابر پارسی : برتر، افزونتر
more learned, better, predominant
pre-eminent, preeminent, superior
بهترين , نيکوترين , خوبترين , شايسته ترين , پيشترين , بزرگترين , عظيم ترين , برتري جستن , سبقت گرفتن , به بهترين وجه , به نيکوترين روش , بهترين کار
(تلفظ: afzal) (عربی) فاضلتر ، برتر از دیگران در علم و هنر و اخلاق و مانند آنها ، برترین ، بالاترین .
برتر، بهتر
فاضلتر
۱. برتر، بهتر
۲. فاضلتر
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ابن قاضی محمد ملقب به نظام الدین . وی المصادر زوزنی را بخط نسخ نوشته و نسخه ٔ آن در کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار موجود است . رجوع به فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 284 شود.
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) خواجه افضل الدین کشی . وی از جمله ٔ دانشمندان بود و پیوسته بلوازم افاده قیام می نمود. (حبیب السیر ص 118).
(از مجالس النفایس ص 296).
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) سید غیاث الدین بن سیدحسن . وی بمزید علم و فقاهت از اکثر سادات مشهد مقدس ممتاز و مستثنی بود و سالهای فراوان در آن ولایت بمنصب شیخ الاسلامی و فیصل قضایای شرعیه اقدام می فرمود. (از رجال حبیب السیر ص 170).
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) سید... پسرسیدنظام الدین سلطانعلی موسوی خواب بین . وی بصفت فضل و وقوف در نظم اشعار ترکی و فارسی اتصاف داشت . (از حبیب السیر ص 206). و رجوع به مجالس النفائس ص 138 شود.
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی (از آنندراج ).
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) محمد شارستانی . رجوع به همین کلمه و تتمه ٔ صوان الحکمة شود.
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ملک ناصرالدین محمدبن ملک مؤید،ابوالفداء اسماعیل . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ملک ... امیرالجیوش . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 457 و افضل شاهنشاه شود.
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) ملک ... علی بن صلاح الدین ملقب به نورالدین . وی در حیات پدر حاکم دمشق بود و چون پدرش درگذشت برادر وی عزیز و عموی او عادل بدمشق لشکر کشیدند و آن ملک را از ملک افضل گرفتند. و پس از درگذشت برادر چند صباحی در مصر بمقر عزت رسید ولی عمویش مصر را از وی گرفت و بلده سیمساط را به افضل ارزانی داشت و در همانجا بود تا به سال 622 هَ . ق . درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 592). و رجوع به کامل ابن اثیر ج 12 ص 65 ببعد شود.
افضل . [ اَ ض َ ] (اِخ ) یا افضل الدین محمدبن حسن بن حسین محمدبن خوزه مرقی کاشانی ، مشهور به «باباافضل » و گاه او را به لقب «خواجه » «حکیم » و «شیخ » نیزخوانده اند. از حکما و عرفای بنام عصر خود بود. وی در مرق از توابع کاشان بدنیا آمد و بهمانجا درگذشت . او را آثار بسیاری است که از طرف دانشگاه تهران بچاپ رسیده است . رجوع به باباافضل در همین لغت نامه شود.
خاقانی .
افضل . [اَ ض َ ] (اِخ ) شاه محمد. وی از مشاهیر مشایخ لاهور بود و شعر هم می سرود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.