کلمه جو
صفحه اصلی

ماکان

فرهنگ اسم ها

اسم: ماکان (پسر) (فارسی، عربی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: mākān) (فارسی: ماکان) (انگلیسی: makan)
معنی: آنچه بوده است، نام پسر کاکی از سران دیالمه، شجاع، ( اَعلام ) نام پسر کاکی از سران دیالمه [قرن و هجری] که در آغاز نزد ابوالحسین ناصر در گرگان بسر می برد و از سران با نفوذ او بود و مدتی از جانب وی بر «تمیشه» حکومت می کرد، ( در اعلام ) نام پسر کاکی از سران دیالمه که در آغاز نزد ابوالحسین ناصر در گرگان بسر می برد و از سران با نفوذ او بود و مدتی از جانب وی بر 'تمیشه' حکومت می کرد، نام پسر کاکی از حکام مزندران در قرن چهارم

(تلفظ: mākān) (عربی) (در قدیم) آنچه بوده است ؛ (در اعلام) نام پسر کاکی از سران دیالمه که در آغاز نزد ابوالحسین ناصر در گرگان بسر می‌برد و از سران با نفوذ او بود و مدتی از جانب وی بر 'تمیشه' حکومت می‌کرد .


فرهنگ فارسی

از سران دیالمه بود و در آغاز نزد ابوالحسین ناصر در گرگان بسر میبرد و از جمله سرداران با نفوذ او بود و مدتی از جانب وی بر [ تمیشه ] حکومت میکرد . در دوره ناصر نفوذ ماکان فزونی یافت چنانکه مدتی بر طبرستان و رویان استیلا داشت و ولایت ری را نیز بتصرف در آورد . ماکان از آن پس بسبب کشمکش با اسفار و آل بویه و آل زیار و سامانیان گاه در ری و گاه در طبرستان و گاه در گرگان و خراسان بسر میبرد تا در سال ۳۲۹ ه. که بر ری و گرگان مسلط بود در عهد سلطنت نصر بن احمد میان او و سپاه سامانی بسرداری ابوعلی احمد بن محتاج جنگی سخت در پیوست و ماکان کشته شد .
نام ولایتی که سلاح مردم زوبین است که نیزه کوتاه است
( جمله فعلی ) ۱- آنچه که بود . ۲- یکی از انواع علاقه مجاز است که اعتبار آن لفظ در معنی غیر ما وضع له استعمال شود . ما کان نامیدن چیزیست بدانچه در گذشته بدان نام بوده و اکنون نیست ماند و آتوا الیتامی اموالهم یعنی آنان که سابقا یتیم بودند ولی اکنون بالغ شده اند .

لغت نامه دهخدا

ماکان. ( ع اِ مرکب ) آنچه بوده. آنچه شده. مقابل مایکون. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). گذشته.
- ماکان و مایکون ؛ آنچه بود و آنچه خواهد بود: خدا عالم بماکان و مایکون است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| یکی از انوع علاقه مجاز است که به اعتبار آن لفظ در معنی غیرما وضع له استعمال شود. ماکان نامیدن چیزی است بدانچه در گذشته بدان نام بوده و اکنون نیست مانند و آتوا الیتامی اموالهم ( قرآن 2/4 )؛ یعنی آنان که سابقاً یتیم بودند ولی اکنون بالغ شده اند. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مَجاز شود.

ماکان. ( اِخ ) نام یکی از حکام بوده که پدر او کاکی نام داشته است. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). نام یکی از حکام مازندران بوده ، پدرش کاکی نام داشته وکاکی به معنی کاکو است و کاکو خالو را گویند و وی به شجاعت معروف بوده ، ژوبین را که حربه ایست نیزه مانند و آن را در روز جنگ بر دشمن می اندازند، وی از همه بهتر می افگنده و در این کمال و در این هنر از امثال و اقران برتر و برسر بوده... و آل بویه در بدو حال ملازمت ماکان کاکی را می کردند، همچنین اسفاربن شیرویه و مرداویج بن زیار و برادرش ابوطاهر وشمگیر که پدر قابوس بوده همه متابعت ماکان می کردند تا از جانب ابونصر سامانی سپاهی به محاربت ماکان مأمور شدند و ابوحنیفه اسکافی کاتب الحضرت در این باب چند کلمه را به ایجاز مرقوم و به حضرت بخارا مرسول داشته که «اما ماکان فصار کاسمه ». ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). در شهور سنه تسع و ثلاثین و ثلاث مائه ماکان بن کاکی که از مشاهیر امراء دیالمه بود. از حکام آن دیار متوهم گشته با لشکری جرار متوجه خراسان گشت تا آن ولایت را به حیزتسخیر درآورد، و نصربن احمد یکی از سپهسالاران خود را که علی نام داشت به حرب ماکان نامزد کرد و به وقت رخصت او را به سخن نگاه داشته در باب مقابله و مقاتله وصیتها بر زبان میراند... نقل است که چون علی به خراسان رسید بر ماکان بن کاکی ظفر یافته او را در معرکه به قتل رسانید و به کاتب خود گفت که حال ماکان را به لفظ اندک و معنی بسیار به حضرت امیر بنویس. کاتب در قلم آورد که : و اما ماکان فصار کاسمه. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 359 ). ماکان بن کاکی از دیالمه بود و در عهد نصربن احمدبن اسماعیل ( 301-331 ) پادشاه سوم سامانی طغیان کرد و بر جرجان مسلط شد و در محاربه با امیر ابوعلی احمدبن محتاج چغانی به سال 329 کشته شد. ( از تعلیقات چهارمقاله چ معین ص 44 ) :

ماکان . (اِخ ) نام ولایتی هم هست که بیشتر سلاح مردم آنجا زوبین است که نیزه ٔ کوتاه باشد. (برهان ). نام ولایتی است که سلاح مردم آنجا زوبین است . (ناظم الاطباء). چنین شهری در معجم البلدان ، نخبةالدهر، حدود العالم و در جغرافیای سیاسی کیهان نیامده و ظاهراً از کلمه ماکانی چنین استنباط کرده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).


ماکان . (اِخ ) نام یکی از حکام بوده که پدر او کاکی نام داشته است . (برهان ) (از ناظم الاطباء). نام یکی از حکام مازندران بوده ، پدرش کاکی نام داشته وکاکی به معنی کاکو است و کاکو خالو را گویند و وی به شجاعت معروف بوده ، ژوبین را که حربه ایست نیزه مانند و آن را در روز جنگ بر دشمن می اندازند، وی از همه بهتر می افگنده و در این کمال و در این هنر از امثال و اقران برتر و برسر بوده ... و آل بویه در بدو حال ملازمت ماکان کاکی را می کردند، همچنین اسفاربن شیرویه و مرداویج بن زیار و برادرش ابوطاهر وشمگیر که پدر قابوس بوده همه متابعت ماکان می کردند تا از جانب ابونصر سامانی سپاهی به محاربت ماکان مأمور شدند و ابوحنیفه ٔ اسکافی کاتب الحضرت در این باب چند کلمه را به ایجاز مرقوم و به حضرت بخارا مرسول داشته که «اما ماکان فصار کاسمه ». (انجمن آرا) (آنندراج ). در شهور سنه ٔ تسع و ثلاثین و ثلاث مائه ماکان بن کاکی که از مشاهیر امراء دیالمه بود. از حکام آن دیار متوهم گشته با لشکری جرار متوجه خراسان گشت تا آن ولایت را به حیزتسخیر درآورد، و نصربن احمد یکی از سپهسالاران خود را که علی نام داشت به حرب ماکان نامزد کرد و به وقت رخصت او را به سخن نگاه داشته در باب مقابله و مقاتله وصیتها بر زبان میراند... نقل است که چون علی به خراسان رسید بر ماکان بن کاکی ظفر یافته او را در معرکه به قتل رسانید و به کاتب خود گفت که حال ماکان را به لفظ اندک و معنی بسیار به حضرت امیر بنویس . کاتب در قلم آورد که : و اما ماکان فصار کاسمه . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 359). ماکان بن کاکی از دیالمه بود و در عهد نصربن احمدبن اسماعیل (301-331) پادشاه سوم سامانی طغیان کرد و بر جرجان مسلط شد و در محاربه ٔ با امیر ابوعلی احمدبن محتاج چغانی به سال 329 کشته شد. (از تعلیقات چهارمقاله چ معین ص 44) :
به زخم تیر چون آرش به زخم خشت چون ماکان
به زخم گرز چون رستم به زخم تیغ چون نوذر.

قطران (از انجمن آرا).



ماکان . (ع اِ مرکب ) آنچه بوده . آنچه شده . مقابل مایکون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گذشته .
- ماکان و مایکون ؛ آنچه بود و آنچه خواهد بود: خدا عالم بماکان و مایکون است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| یکی از انوع علاقه ٔ مجاز است که به اعتبار آن لفظ در معنی غیرما وضع له استعمال شود. ماکان نامیدن چیزی است بدانچه در گذشته بدان نام بوده و اکنون نیست مانند و آتوا الیتامی اموالهم (قرآن 2/4)؛ یعنی آنان که سابقاً یتیم بودند ولی اکنون بالغ شده اند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مَجاز شود.


دانشنامه عمومی

محمد بقایی (ماکان)، نویسنده و پژوهشگر ایرانی
ماکان کاکی، یکی از سران دیلمی
کاسپین ماکان نویسنده، روزنامه نگار، عکاس و مستندساز ایرانی

پیشنهاد کاربران

اسم کوردی بسیار زیبا ( شجاع )

در کوردی به معتی خدای صخره ها و کوهها . شحاعت . اسم پسر من

ماکان یعنی پسر گل من
یعنی شجاع و دلیر یعنی مردانگی

اسمی گیلکی ، یکی از سرداران بزرگ دیالمه به معنای شجاع

شجاع ایرانی

ماکان بهترین اسم برای پسر قوی و شجاع

من تو کل اسما گشتم برا پسرم فقط از اسم ماکان خوشم اومد ولی چرا هیچ معنی براش پیدا نمیشه جز آنچه بوده است اینطور که عربی میشه من یه اسم ایرانی میخواستم یه سوال دارم یعنی واقعا معنیش شجاعت میشه؟؟؟

خود عشق جانا ( امیر و رهام ( ماکان بند ) )
گفتند ک یعنی شجاعت و به این دلیل این اسم رو انتخاب کردند برای گروه چون درواقع همه ی اعضای گروه یه جوری ریسک بزرگی کردند. . .

شجاعتی که بود هست و خواهد بود برای همیشه

یعنی سالار ماکان یعنی عشق ماکان یعنی زندگی بابا ماکان یعنی شیر مرد

شجاعت قوی و دلیر

شجاع

شجاع و دلیر

شجاع و زیبا

شجاعت اسم کردی

شجاعت

میشه شجاعت، امیر و رهام هم گفتن میشه شجاعت

شجاع نام گیلکی

دلیر و شجاع نام پسر عزیز من

ماکان اسم لری است


سیف الدین ماکان رهبر ایل لر شول
او
پانصد سال قبل از حکومت صفوی زندگی
می کرد
شهر شول آباد بختیاری
شهر شول ماچول*ماهشهر *
شهر شولستان*نورآباد ممسنی *
شهر شاوور*شاوول. شول* شوش

معنی اصلی کلمه ماکان میشه شجاعت

شجاعتی ک عشق جانا داشتن و ریسک بزرگیو پذیرفتن
امیر و رهام تا تهش حمایتتون میکنیم با افتخار
همه موافقن دیه

یعنی شجاعت. . . اسم پسر ناز منم هست

ماکان یعنی شجاعت💪❤
( امیر رهام=ماکان💪❤💞

ماکان یعنی شجاع
عشقام یعنی امیر و رهام واسه این اسم گروهشون این گزاشتن دیه ❤

میشه شجاعت ، دلیر

نام پسر کاکی سردار مازندران که بسیار شجاع بوده
اسم پسر مهربون منم ماکان

ماکان به معنی شجاع هستش

یعنی شجاعت اسم پسر عزیز منم هست.

ماکان یعنی شجاع مثل امیرورهام

ماکان یعنی شجاع
و ماکان بند یعنی گروه شجاع
من بخاطر امیر مقاره حاضرم خودمو بکشم
عاشقتم امیرم
💜💜💜💜💜💜💜

ماکان ریشه گیلکی داره و نام یکی از سران نظامی دیلمی بوده.

یهنی شجاع ریشه در اسم های ترکی دارد

ماکان یعنی
دلیر و شجاع

یعنی شجاع. اسم پسرم عشقم و اسم پسر یکی از شاهان ایرانی

ماکان یعنی شجاع و دلیر

ب افتخار همه کسایی ک اسمشان ماکان هس

هرکی اسمش ماکان هس لایک کنه

ماکان یعنی عمر بابا یعنی زندگی، یعنی عشق، شجاع ، دلیر

ویهان و ماکان هر دو گیلکی و از سرداران دیلمی اند و اسم پسرهای گل من.

اسم پسر کاکی از حکام مازندران و به معنی شجاع و اسم یکی از پسرای دوقلوی من ماکان و ماهان که همه زندگی منن

یعنی شجاع و دلیر بود

کان تورکی هست یعنی خون ما هم فارسی به معنی خون ما

ماکان یعنی عشق ، جان، یعنی پسر با محبت من

ماکان یعنی شجاع مثل ماکان بند رهام و امیر

ماکان نام گیلکیه نه فارسی.
از سران دیلمی منطقه اشکور گیلان

درود اگر ماکان ما=ماه در نظر بگیریم ک=کلان ، بزرگ و [ان] ( جمع ) به مجازا معنی ( ماهی همچون بزرگان ) چون دهخدا برابر عربی براش در نظر گرفته بنظر برخی معنی میده برا یه سریم نه! میتونیم واژه نزدیک بهش رو ( نیاکان ) در نظر بگیریم و ریشه یابی کنیم و همینطور که نام نیاسان یعنی سان ( مانند ) ، نیا ( جد ) در کل مانند اجداد
با توجه به لغت نامه دهخدا 👇
دهخدا، علی اکبر، لغتنامهٔ دهخدا، تهران.
منظور از جد یا نیا، پدربزرگ به معنای �پدرِ پدر� ( جد پدری ) یا �پدرِ مادر� ( جد مادری ) است. همچنین برای معنی جد یا نیا، مفهوم �پدرِ پدر چندانکه بالا رود� نیز منظور شده است.
از واژه های دیگری که با �جد� یا �نیا� هم معنی باشند می توان به �پدربزرگ�، �بابابزرگ�، �پدرکلان�، �پدرمهین� یا �نیاک� برابر کوتاه شده ( نیا کلان یا بزرگ ) اشاره کرد. شکل جمع جد، اجداد و شکل جمع نیا، نیاکان است.
معنی سادش میشه اجداد بزرگ

هوالعلیم

ما کانَ : ( در زبان عربی ) نباشد، نیست، ( واصطلاحاً ) به معنی شایسته نیست ، سزاوار نیست ، نَسِزَد. . . . .

بسیار شجاع نام پسرم

فاسدان اداری بستر ساز فسادهای اداری و غیر اداری هستند ولاغیر.

گذشته


کلمات دیگر: