کلمه جو
صفحه اصلی

ارو

فرهنگ اسم ها

اسم: آرو (پسر) (کردی) (تلفظ: aro) (فارسی: آرو) (انگلیسی: aro)
معنی: نام فرشته ای در آیین زرتشت

فرهنگ فارسی

( آرو ) نام موضعی از توابع طهران دارای معدن ذغال سنگ
قصبه به مشرق بهبهان

لغت نامه دهخدا

ارو. [ ] (اِخ ) قصبه ای بمشرق بهبهان .


ارو. [ اِ رُ ] (اِخ ) پیر. مشاور قضائی فرانسه ، متولد در آنژر (1536 - 1601 م .).


( آرو ) آرو. ( اِخ ) نام موضعی از توابع طهران دارای معدن ذغال سنگ.
ارو. [ ] ( اِخ ) قصبه ای بمشرق بهبهان.

ارو. [ اَرْ رو ] ( اِخ ) مجمعالجزایر ( گنگبار ) ماله در شمال استرالیا که قریب 80 جزیره است و آن تقریباً بین 5 و 7 درجه عرض جنوبی و 135 درجه طول شرقی واقع است و قریب 80 میل از جنوب غربی بابوا مسافت دارد. طول بزرگترین آنها نزدیک به 70 میل و عرض آن 20 میل است و در جانبی از این گنگبار سلسله بزرگی از مرجان هست و لؤلؤ و صدف سنگپشت فراوان است و مرکز تجاری همه این جزایر شهر ( ( دبّو ) ) واقع در جزیره ( ( ومّا ) ) است و عدد سکنه کل جزایر 60000 تن است که بت پرست و اندکی مسیحی باشند. ( ضمیمه معجم البلدان ).

ارو. [ اِ رُ ] ( اِخ ) پیر. مشاور قضائی فرانسه ، متولد در آنژر ( 1536 - 1601 م. ).

ارو. [ اَرْ رو ] (اِخ ) مجمعالجزایر (گنگبار) ماله در شمال استرالیا که قریب 80 جزیره است و آن تقریباً بین 5 و 7 درجه عرض جنوبی و 135 درجه ٔ طول شرقی واقع است و قریب 80 میل از جنوب غربی بابوا مسافت دارد. طول بزرگترین آنها نزدیک به 70 میل و عرض آن 20 میل است و در جانبی از این گنگبار سلسله ٔ بزرگی از مرجان هست و لؤلؤ و صدف سنگپشت فراوان است و مرکز تجاری همه ٔ این جزایر شهر ((دبّو)) واقع در جزیره ٔ ((ومّا)) است و عدد سکنه ٔ کل جزایر 60000 تن است که بت پرست و اندکی مسیحی باشند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).


دانشنامه عمومی

آرو. آرو یک شرکت سازندهٔ خودروهای بیابانگرد (آفرود) رومانیایی است.

نقل قول ها

ارو (مجموعه تلویزیونی). ارو یک سریال تلویزیونی بر اساس شخصیت تخیلی گرین ارو است که با پوشیدن لباس و نقابی سبز به مبارزه با جرم و جنایت می پردازد

گویش مازنی

/شقع/ پارو

پارو


واژه نامه بختیاریکا

( آرو ) نقطه عطف چشمی در دوردست ( بر بلندا ) ؛ قسمتی از کوه مطابق زاویه دید شخص که جاندار هنگام سر بر آوردن ( یا چیزهای موجود ) بخوبی ( از فاصله دور ) مشخص است.
( آرو ) نمای دور؛ نمای مبهم

پیشنهاد کاربران

اروی همان ارمه است در سرودی پهلوی امده

ایگهان پر خور سوی ته وس پر کهان پر گل بوی ته وس
ار دو گینی د دامان وزنی چنگ من از هر دو کهان اروی ته بس
از این جهان پر خورشید سویی از تو بس از این کوهان پر گل بوی تو بس
اگر دو گیتی در دامنم چنگ زند مرا زین جهان ارو و ارمه تو بس

اروان و ارمان مانند اروه و ارمه دو گویه از یک واژه اند

داستانی را تعریف کردن , داستان سرایی کردن , نقالی کردن , شرح دادن

آرو ( Aro ) یک واژه ی کوردی اروامی ( هورامی ) به معنی امروز و یک اسم پسرانه کردی هم هست به همین معنی

در زبان تالشی به معنی توت فرنگی می باشد که در گذشته بر روی دختران این اسم گذاشته می شد

در کیپاپ به طرفداران گروه آسترو میگن آرو


کلمات دیگر: