ناداشتی. ( حامص مرکب ) پریشانی. افلاس. ( برهان قاطع ). بی نوائی. ( فرهنگ نظام ). مفلسی. ( غیاث اللغات ). فقر. بی چیزی. تنگدستی. تهیدستی. کوتاه دستی. ناتوانی. ناداری. نداشتن :
ز دنیا برم زنگ ناداشتی
دهم باد را با چراغ آشتی.
خشم خدا باد بر آن آشتی.
ره ناداشتی را پیشه کردی
گرت نیک آمد آن ناداشتی رو.
به ناداشتی دوده اندوده ای.
ز دنیا برم زنگ ناداشتی
دهم باد را با چراغ آشتی.
نظامی.
چون بود آن صلح ز ناداشتی خشم خدا باد بر آن آشتی.
نظامی.
|| بی شرمی. بی حیائی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) : ره ناداشتی را پیشه کردی
گرت نیک آمد آن ناداشتی رو.
سوزنی.
به ناراستی دامن آلوده ای به ناداشتی دوده اندوده ای.
سعدی ( از نظام و آنندراج ).
|| بی اعتقادی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). بی اخلاصی. ( غیاث اللغات ).