کلمه جو
صفحه اصلی

هزارتوی

فرهنگ فارسی

( هزارتو ی ) (اسم ) سی تو هزارخانه هزارلا

لغت نامه دهخدا

هزارتوی. [ هََ / هَِ ] ( اِ مرکب ) شکنبه گوسفند و جز آن که گیپادر آن انداخته طبخ می کنند، و آن خانه های بسیار دارد، و آن را هزارخانه هم گویند. ( آنندراج ). و به عربی رمانه خوانند. ( برهان ). سی تو. هزارلا. هزارخانه. ( حاشیه برهان چ معین ). رمانه. ( از السامی فی الاسامی ).

فرهنگ عمید

= هزارلا

هزارلا#NAME?



کلمات دیگر: